‍نقد و بررسی فیلم منهتن 1979

من فراموش کرده بودم که وودی آلن چه بلندی را برای ” فیلم منهتن ” به ارمغان آورد – چگونه لحن و زمان آن بسیار لطیف بین کمدی و عاشقانه می لغزد. من سالها بود که آن را ندیده بودم و بیشتر خطوط اصلی ، یک خط ، عاشقانه بین یک مرد میانسال و یک دختر مکتبی.

با دیدن دوباره آن متوجه می شوم که ظریف تر ، پیچیده تر است ، و نه در مورد عشق ، اما از دست دادن. آهنگ های زیادی در موسیقی متن وجود دارد ، اما آهنگی که صحبت می کند قهرمان می گوید “آنها آهنگ های عاشقانه بازی می کنند ، اما نه برای من”.

عاشقانه فیلم منهتن در ماه می تا نوامبر مورد انتقاد قرار گرفت زیرا به نظر می رسد که ایزاک (وودی آلن) و تریسی (ماریل همینگوی) اشتراکات بسیار کمی دارند. اما او حداقل آن چیزی را دارد که عاشقان به آن نیاز دارند ، توانایی ایده آل سازی طرف مقابل را دارد و این فقدان مهلک او در رابطه است: او احساس نمی کند او به اندازه کافی خاص است و آینده ای برای آنها نمی بیند.

او با اصرار به او برای رفتن به لندن با بورس تحصیلی ، از او دلجویی می کند ، “” من را به عنوان یک خاطره خوب فکر خواهی کرد. ” چشمه بعد از مدرسه – مکانی کاملاً کنایه آمیز ، با توجه به سن او – برای اینکه به او بگویید زن دیگری را دوست دارد ، دقیقاً درست نیست. “در حال حاضر من خیلی احساس خوبی ندارم” ، یکی از چندین خطی که همینگوی آن را ساده و دلخراش می کند.

فقط بعداً ، خیلی دیرتر ، آیزاک به یکی از دوستانش اعتراف می کند ، “” من فکر کردم وقتی شركت كردم كه تریسی را رها كردم واقعاً شرط خوبی را از دست دادم “. یک جوان ۴۲ ساله (هرچند نابالغ) و یک جوان ۱۷ ساله. فیلم منهتن در این مورد نیست. این مربوط به بدبینی و سطحی بودن رقص جفت گیری مدرن است ، و اینکه چگونه همه ظرافت های زشت آیزاک نمی تواند او را از احساسات واقعی نجات دهد ، وقتی آنها می آیند.

شخصیت او توسط بزرگسالان دیگری محاصره شده است که در بقایای روابط زندگی می کنند. همسر سابق آیزاک (مریل استریپ) او را برای زندگی با یک زن رها کرد و پرفروش ترین کتاب را نوشت که زندگی مشترک و زندگی عاشقانه آنها را به سخره می گیرد. ما شک داریم که رابطه جدید او کاملاً محکم باشد اگر رابطه او را با رابطه قبلی خیلی وسواس بیندازد.

ییل (مایکل مورفی) ، سالهاست که خوشبختانه ازدواج کرده است ، اما با ماری (دایان کیتون) رابطه دارد. هر دو مرد این تاکتیک را دارند که سعی می کنند با گفتن این که این زن برای منافع خودش است ، از روابط فرار کنند. آلن ماری را به ییل گفت که آنها هیچ آینده ای ندارند ، درست بعد از اینکه ایساک همان حرف را به تریسی زد.

ییل کم و بیش مری را به آیزاک می دهد تا او را از دستش دور کند (“” تو برای او عالی خواهی بود “) و آنها کمی قبل از اینکه ییل بفهمد که او را دوست دارد ، کمی پرواز می کنند.

هیچ یک از دو مرد نمی توانند با محبت کنار بیایند. هر دو در پشت کلمات پنهان می شوند ، اما در برابر حقیقت عاطفی ناتوان هستند. فیلم منهتن در واقع مربوط به عشق در حال حاضر نیست ، بلکه عشق در گذشته است – در مورد درد مبهم وقتی فهمیدیم که چیز زیبایی داشته ایم و آن را بهم ریخته ایم.

در یک فیلم متعارف تر ، ییل و مری زوج اصلی و آیزاک و تریسی بهترین دوستان آنها خواهند بود. نویسندگان از زمان شکسپیر عاشقان قهرمان خود را با نقطه مقابلهای کمدی منعکس کرده اند ، اما تمام زندگی آلن بر اساس قهرمان سازی شخصیت های ثانویه است.

رابطه ایزاک و مری یک کمدی رمانتیک نیست ، بلکه پیچیده و روی حیله و تزویر است و از روشی که می بیند آیزاک درجا می دود ، نمی بخشد زیرا او نمی داند به سمت مری بدود یا از او دور شود.

در عین حال یک سرود نفس گیر ایده عاشقانه بودن در منهتن است ، مکانی که آلن آن را دوست دارد. شوت ابتدایی حیرت انگیز است ، سحرگاه به غرب به سمت پارک مرکزی نگاه می کند در حالی که “راپسودی با رنگ آبی” ساخته گرشوین همان کاری را انجام می دهد که همیشه انجام می دهد – احساس ما را متعالی می کند.

مکان ها مانند گلچینی از عبادتگاه های منهتن است: شخصیت ها از اغذیه فروشی های گوگنهایم ، ایلین ، زبار بازدید می کنند. آنها سحرگاه در زیر یک پل سر به فلک کشیده روی نیمکت پارک می نشینند و از طریق پارک مرکزی سوار کالسکه می شوند و در تالاب قایق های پارو می کنند. آنها به فیلم ها و کنسرت های هنری می روند و در رختخواب غذای چینی می خورند و راکتبال بازی می کنند.

آلن می داند که آهنگ ها موسیقی متن زندگی ما هستند ، و به ما نه تنها “اما نه برای من” بلکه “شیرین و پایین” ، “من بر شما سخت می گیرم” ، “Do Do Do” “” “بانو خوب باشید” ، “شما را می پذیرد” ، “کسی که مراقب من است” و وقتی آیزاک می دود و به سوی دختری که سرانجام متوجه می شود دوست دارد می دوید ، “Strike Up the Band” “

همه این مکان ها و همه این ترانه ها بدون فیلمبرداری سیاه و سفید با صفحه عریض گوردون ویلیس تأثیری ندارند. این یکی از بهترین فیلم های عکاسی است که تاکنون ساخته شده است و بحث قانع کننده ای برای جعبه نامه در ویدیوی خانگی است ، زیرا بسیاری از ترکیبات از عرض کامل صفحه بهره می برند.

به عنوان مثال ، مکالمه کوچک شیرین ایزاک و تریسی را در آپارتمان خود ، در حوضچه ای از نور در گوشه پایین سمت چپ صفحه ، در نظر بگیرید ، در حالی که آپارتمان خالی به سمت یک راه پله مارپیچ در سمت راست امتداد یافته است: بهتر است تریسی را نشان دهیم آوردن زندگی به این خانه گسترده اما تنها؟

برخی از صحنه ها فقط به دلیل نورپردازی ویلیس معروف هستند. به عنوان مثال ، راهی که آیزاک و مری در رصدخانه طی می کنند ، گویی که در میان ستاره ها یا روی سطح ماه قدم می زنند. بعداً ، وقتی مکالمه آنها کمی گم می شود ، ویلیس با جرأت اجازه می دهد تا آنها در تاریکی ناپدید شوند و سپس آنها را فقط با یک لامپ نور جانبی پیدا می کند.

کیتون البته بعد از “فیلم پدرخوانده” (۱۹۷۲) مشهور بود ، اما او در “فیلم آنی هال” آلن (۱۹۷۷) به یک ستاره تبدیل شد و اسکار گرفت. ” فیلم منهتن ” که دو سال بعد ساخته شد ، بازتاب آنی را در ماری دارد ، اما آنها بیشتر مورد رفتارهای شخصی کیتون است تا یک شباهت در شخصیت ها.

مری کمتر پرواز می کند ، کم عمق خارج از مرکز است ، بیشتر زنی است که از هوش روشن خود به عنوان سپری در برابر تنهایی استفاده می کند. او خیلی باهوش است که باعث دردسر می شود و خیلی بی دقت است که نمی تواند از آن دور شود.

او به ییل متاهل می گوید که نمی خواهد همسرش را ترک کند ، نمی خواهد یک خانه شکن باشد ، با این وجود او او را دوست دارد – و بعد از ظهرهای یکشنبه گیر افتاده و هیچ کس نمی تواند با او صحبت کند یا با او بازی کند. سرانجام گفت: “این فقط زمان بدی است” پرواز او با آیزاک واقعاً بر اساس انزوای متقابل آنها است. آنها شخص دیگری ندارند که با او تماس بگیرند.

این اولین نقش اساسی ماریل همینگوی بود و نامزدی اسکار را برای او به ارمغان آورد. مانند شخصیت او ، او تازه ۱۸ ساله شده بود. عملکرد او بسیار مستقیم ، بسیار بی هنر ، بدون تأثیر است که مستقیماً به قلب ماجرا می رود. و اندازه او در فیلم نقش جالبی دارد. او البته بلندتر از آلن است ، اما معنی این تفاوت به سادگی سندرم دختر قد کوتاه قد کوتاه نیست.

با دیدن آنها با هم روی صفحه ، من تحت تأثیر قرار گرفتم که چقدر غیرقابل کنترل است ، چطور حضورش یک واقعیت غیر قابل گریز است. در موقعیت های اجتماعی ، ایزاک تمایل به پوشاندن لباس ، پنهان شدن در پشت شوخ طبعی خود ، حمله های چریکی به مکالمات را دارد ، و این دختر در کنار او او را بسیار قابل مشاهده می کند.

او آتش دشمن را به خود جلب می کند. وقتی مری می پرسد ، “و تو چه کار می کنی ، تریسی؟” چهره ایزاک را تماشا کن و پاسخ داد ، “من به دبیرستان می روم.”

گفته می شود وودی آلن در فیلم هایش همیشه همان شخصیت را بازی می کند. این عادلانه نیست. بله ، او اغلب از همان امکانات لفظی ، بله ، و برخی از طرز رفتارهای یکسان برخوردار است ، اما آیزاک در اینجا به طور خاص به عنوان مردی دیده می شود که آرزو و ناامنی های او بر اثر عدم بلوغ عمیق است.

او می خواهد ، اما نمی داند چه می خواهد. او در یک حمله اخلاقی شغل خود را ترک می کند ، اما برنامه پشتیبان ندارد. به چهره آلن در آخرین صحنه آیزاک با تریسی نگاه کنید ، همانطور که او از او می خواهد با او بماند ، تا به لندن نرود ، حتی در حالی که او متوجه می شود که او فقط خودخواه است. بازیگر کمتری در دادخواهی از بالای صفحه عبور می کرد و پس از ناامیدی زیاده روی می کرد.

آلن لحن دقیق و دشوار مردی را پیدا می کند که آرزو می کند و پشیمان است و درعین حال این زن جوان را آنقدر دوست دارد که بداند کارش را درست انجام می دهد. او را داشت اما او را از دست داد و حالا هر دو می دانند که زمان آنها گذشته است. او برای آینده برنامه ریزی نمی کند ، بلکه سعی در بازنویسی گذشته دارد. او از او به عنوان یک خاطره خوش فکر خواهد کرد.

منهتن

 

مدیر خبرگزاری
کابل ۲۴ یک خبرگزاری مستقل است، راوی رویدادهای تازه افغانستان و جهان در ۲۴ ساعت شبانه‌روز. کابل ۲۴ در بخش‌ بازتاب‌ خبرهای تازه، تهیه‌ گزارش‌، ارائه تحلیل‌های کارشناسانه و حمایت از حقوق انسانی همه مردم افغانستان به ویژه زنان و اقلیت‌ها، و تقویت‌ و ترویج آزادی‌های اساسی و انسانی فعال خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *