حال که اوکراین مرکز منازعات بین المللی است ارزش آن را دارد که با «الکساندر دوگین» مغز متفکر ادعایی «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهوری روسیه آشنا شویم.
به نقل از امریکن کانسرواتیو رئیس جمهور مرموز یک ابرقدرت (روسیه) حرکتی جسورانه در صحنه جهانی انجام داده است. روشنفکران مزدبگیر و ستون نویسهای کم مایه نیز برای درک این جنون عجله میکنند.
مطمئنا پرسشی که مطرح شده این است: آیا پادشاه (پوتین) دیوانه است؟ دور از کاناپه فروید و تحلیلهای روانکاوانه برای فهم ذهنیت پوتین، شخص دیگری در حال کشیدن ریسمان است. او در پس پرده مغز متفکر ایدههای پوتین است. فردی، چون دیک چنی است؟ نزدیک شدید. مثل استیو بنن است؟ نزدیک تر. یا اینکه… «الکساندر دوگین» «فیلسوف دیواته پوتین
به عنوان یک پوتین بیحوصله و به بن بست رسیده او قمار زندگی خود را انجام داده و شهوت طولانیاش برای تغییر رژیم در اوکراین را دنبال میکند. کسانی که در تلاش برای درک تحولات اوکراین هستند میتوانند خوانشی از نوشتهها و گفتههای فیلسوف در سایه کرملین داشته باشند.
الکساندر دوگین در یک کانال تلگرامی نوشته است: «عملیات نظامی اخیر علیه آتلانتیسیسم و جهانی گرایی و علیه جهانی تک قطبی است. این یک عملیات پیشگیرانه است عملیاتی به موقع و منطقی. روسیه در حال حاضر در حال ایجاد یک جهان واقعا چند قطبی است. پس از آن که هیتلر و استالین از جهان رفتند؛ بوشها، کلینتونها و اوباماها وظایف آنان را بر عهده گرفتند. جهان تک قطبی مدنظر آنان «نازیسم لیبرال» است.
روسیه علیه این نظم جهانی قیام کرده است. افسوس که اوکراین فریفته نازیسم لیبرال شد و فریب آن را باور کرد و تسلیم آن شد. به همین خاطر، اوکراین اکنون بهای آن را میپردازد». آسان است که نوع نگارش و ذهنیت او را تقلیدی از راسپوتین قلمداد کنیم.
نکته جالب آن که متوجه میشویم که چه کس دیگری این طور صحبت میکند. پوتین هفته گذشته به مردم روسیه گفت: «ما برای غیرنظامی کردن اوکراین تلاش خواهیم کرد». پوتین از شهروندان اوکراین خواست که «قدرت را در دست گیرند» و علیه فساد به گفته او «این باند (زلنسکی و یاران) معتاد به مواد مخدر و نئونازی ها» اقدام کنند.
الکساندر دوگین نیز در روزهای اخیر نوشته است که «اوکراینیها دشمن ما نیستند» و این یک «جنگ ضد سوروس» است.
او میگوید که «اروپای مدرن به نمایندگی از نخبگان لیبرال آتلانتیک مانند اوکراین رفتار میکند. اوکراین به تمام معنا آینده اروپاست. یک رژیم لیبرال – نازی در اروپا در حال ایجاد است متشکل از همجنسگرایان بعلاوه دلقکهای در قدرت که فرهنگ را نابود کرده و نفرت رادیکال حیوانی از روسها را ترویج میکنند».
او پیشتر در بیان ایدئولوژیاش خود را محافظه کار توصیف کرده بود و گفته بود: «ما محافظه کاران خواهان یک دولت قوی و مستحکم هستیم. ما خواهان نظم و خانواده سالم، ارزشهای مثبت، تقویت اهمیت دین و کلیسا در جامعه هستیم». او میافزاید: «ما رادیو، تلویزیون، کارشناسان و باشگاههای میهن پرست را میخواهیم. ما رسانهای میخواهیم که بیانگر منافع ملیمان باشد».
ایدئولوژی اوراسیای الکساندر دوگین متحد کردن همه مردم روسی زبان در یک کشور واحد از طریق تجزیه اجباری اراضی جمهوریهای سابق اتحاد جماهیر شوروی است.
او گفته بود: «در اصل، اوراسیا و فضای ما، سرزمین مرکزی روسیه، محل صحنهسازی یک انقلاب جدید ضد بورژوایی و ضد آمریکایی باقی میماند. امپراتوری جدید اوراسیا بر اساس اصل اساسی دشمن مشترک ساخته خواهد شد: رد آتلانتیک گرایی به معنای خودداری و جلوگیری از کنترل استراتژیک ایالات متحده و اجازه ندادن به ارزشهای لیبرال برای تسلط بر ما. این انگیزه تمدنی مشترک اساس یک اتحاد سیاسی و استراتژیک خواهد بود».
او در سال ۲۰۰۷ میلادی اظهار داشت: «دیگر مخالفی برای دوره پوتین وجود ندارد و اگر وجود داشته باشد یک بیمار روانی است و باید برای معاینه نزد روانکاو فرستاده شود. پوتین همه جا حضور دارد. پوتین همه چیز است. پوتین مطلق است. پوتین ضروری است».
الکسنادر دوگین ایدهپرداز الحاق کریمه به روسیه بوده است. او حمله به اوکراین را اجتناب ناپذیر دانسته بود و از پوتین خواست تا در جنگ در دونباس دخالت کند. دوگین گفته بود: «رنسانس روسیه تنها میتواند توسط کییف متوقف شود».
در طول درگیریهای میان نیروهای طرفدار روسیه در اوکراین با نیروهای نظامی دولتی در سال ۲۰۱۴ میلادی، دوگین به طور منظم با شورشیان جدایی طلب طرفدار روسیه در تماس بود.
پیش از شروع جنگ بین روسیه و گرجستان در سال ۲۰۰۸ میلادی، دوگین از اوستیای جنوبی بازدید کرد و پیش بینی کرد: «نیروهای ما تفلیس پایتخت گرجستان، کل آن کشور و شاید حتی اوکراین و شبه جزیره کریمه را که از لحاظ تاریخی بخشی از روسیه است به هر حال اشغال خواهند کرد». پس از آن، او گفته بود که روسیه نباید «در آزادسازی اوستیای جنوبی متوقف شود بلکه باید بیشتر حرکت کند» و «ما باید کاری مشابه را در اوکراین انجام دهیم. اوکراین، یعنی به آن حمله کنید».
در ۱۰ اکتبر ۲۰۱۴ میلادی دوگین گفت: «تنها پس از احیای روسیه بزرگ که اتحادیه اوراسیا است که میتوانیم به یک بازیگر معتبر جهانی تبدیل شویم. اکنون این روند بسیار کند شده است. شورش میدان در اوکراین پاسخ غرب به پیشروی روسیه برای ادغام اوکراین در فدراسیون روسیه بود».
او انقلاب مردم اوکراین را کودتای انجام شده توسط ایالات متحده توصیف کرده و افزوده است: «آمریکا میخواهد جنگ علیه روسیه را نه به دست خود بلکه به دست اوکراینیها انجام دهد».
به گفته دوگین، کل اینترنت باید ممنوع شود. او گفته است: «من فکر میکنم اینترنت به عنوان یک پدیده ارزش ممنوعیت دارد، زیرا هیچ چیز خوبی به کسی نمیدهد». در ژوئن ۲۰۱۲ میلادی، دوگین در یک سخنرانی گفت که شیمی و فیزیک «علوم اهریمنی» هستند و افزوده بود: «اگر میخواهیم خود را از شر غرب رها کنیم باید خود را از کتابهای درسی فیزیک و شیمی رها سازیم».
بنن دست کم یک بار با دوگین ملاقات کرده است همان طور که در کتاباش «جنگ برای ابدیت» از آن رونمایی کرد. همان طور که این وقایع نگار در این کتاب نویسنده توضیح داده که آن دو (دوگین و بنن) نقاط اشتراک زیادی با یکدیگر دارند.
نکته مهم این است که هر دوی آنان در گذشته به طور رسمی از جمعی که در آن عضویت داشتند طرد شدهاند: بنن پس از یک سال ریاست جمهوری توسط ترامپ کنار گذاشته شد و دوگین آشکارا در سال ۲۰۱۴ میلادی از دانشگاه اخراج شد حتی زمانی که ظاهرا رئیس جمهور ظاهرا رفیق او روسیه را در جایگاه یک خودکامه اداره میکرد.
یکی از تفسیرهای تاریخ تواند این باشد که بنن و دوگین هر دو درباره اهمیت خود اغراق میکنند و مدت زیادی است که گوش شنوای و حمایتگری نداشته اند. اما بیان این موضوع به طور قطعی دشوار است زمانی که به نظر میرسد اظهارات عمومی آنها پیش بینی میکنند که چه اتفاقی در صحنه جهانی رخ خواهند داد.
بسیاری از نوشتههای هفته گذشته برپایه این گمانه زنی بود که پوتین بیمار یا دیوانه شده است. در تحلیلها این پرسش مطرح میشود که پوتین چگونه توانست دست به این جنگ بزند و به اقتصاد روسیه آسیب برساند؟ احتمالا پوتین به عنوان ثروتمندترین مرد جهان هرگز چندان یک سرمایه دار نبوده است حداقل نه به معنای «جهانی» آن به خصوص آن که او نظام جهانی را آشکارا به سخره میگیرد.
بنن و دوگین هر دو ناسیونالیست (ملی گرا) هستند و اگر قرار باشد جهان آن گونه که در الکساندر دوگین دوست دارد به دو بخش تقسیم شود و دوستانی که یک بار با یکدیگر شام صرف میکنند در نهایت باید از هم جدا شوند و معیار انتخاب برای هر یک باید این باشد که چه چیزی برای واشنگتن بهترین است و چه چیزی برای مسکو منطقی است.
یا همان طور که «جانان گانش» در «فایننشال تایمز» در جنوری در مورد «مایک پمپئو» سیاستمداری که بنن از آن دفاع کرده اشاره کرد: «هیچ وزیر خارجهای از زمان شروع نظم پس از جنگ به اندازه او (پمپئو) اندک بر روی نهادها و هنجارهای آن سرمایهگذاری نکرده است. اما این ناسیونالیسم باعث میشود که او کمتر از یک دیپلمات معمول با حساسیتهای روسیه کنار بیاید».
در واقع، بنن خواستار استیضاح بایدن در مورد تهاجم روسیه شده است. با این حال، چهرههایی مانند «بنن» و «دوگین» کمک میکنند تا لحظات پر هرج و مرج را به تصویر بکشیم که بدنه اصلی نهادهای سیاسی را غافلگیر میکند در آمریکا در سال ۲۰۱۶ میلادی و به طرز غمانگیزی در خارکف در سال ۲۰۲۲ میلادی.
بنن یک بار در یک ضیافت در واشنگتن به مورخ «رونالد رادوش» گفت که او یک «لنینیست» پس از رهبر بلشویک روسیه است. این مانند آن چیزی است کن این روزها از دهان دوگین بیرون میآید. لازم نیست کاملا مطمئن باشید که منظور او از گفتههایش چیست تا متقاعد شوید که اهمیت دارد