عبدالرحیم مسلمدوست دو دهه پیش که نام «گوانتانامو» بر سر زبانها بود و شنیدن اسم آن باعث وحشت میشد، کمتر کسی از وضعیت داخلی این زندان مخوف اطلاع داشت. پس از آزادی زندانیان بود که به تدریج ناگفتههای این زندان امریکایی فاش شد.
«عبدالرحیم مسلمدوست» اهل منطقه «کوت» ولایت ننگرهار یکی از چهرههای مرموز و «بدرالزمان» برادرش و همچنین «عبدالسلام ضعیف» سفیر سابق طالبان در اسلامآباد، سه زندانی بودند که پس از آزادی از زندان گوانتانامو، به نوشتن کتاب اقدام کردند. بعداً شهید «سید علیشاه موسوی» هم از زندان گوانتانامو آزاد شد و قبل از شهادت در نماز جمعه شهر گردیز مرکز ولایت پکتیا، خاطرات خود را تحت عنوان «حقایق ناگفته» از زندان گوانتانامو، نوشت.
کتاب عبدالسلام ضعیف تحت عنوان «دگوانتانامو انځور» به زبان پشتو منتشر شد که اندکی بعد، مرحوم «وحید مژده» آن را به فارسی ترجمه کرد و به نام «تصویری از گوانتانامو» در اختیار علاقهمندان قرار گرفت. عبدالرحیم مسلمدوست و بدرالزمان نیز پس از آزادی از زندان، کتاب «دگوانتانامو ماتی زولنی» یا «زولانههای شکسته گوانتانامو» را به زبان پشتو نوشتند. این کتاب در همان زمان توسط نگارنده به فارسی ترجمه شد و در سال ۱۳۸۷خورشیدی تحت عنوان «زنجیرهای شکسته گوانتانامو» در ۳۰۰۰ نسخه به چاپ رسید.
هدف من از ترجمه این کتاب، صرفاً اطلاعرسانی از داخل زندان گوانتانامو بود که در آن زمان به یک معمّا تبدیل شده بود.
به هر صورت، زمانی که کتاب عبدالرحیم مسلمدوست را ترجمه کردم، اطلاع یافتم که او جامعه مسلمین را ترک کرده و به مسلک وهابیت درآمده است. البته مسلمدوست در دوره جهاد نیز با وهابیها حشرونشر داشت و تحت آموزههای این مسلک قرار گرفته بود اما همسلولی شدن او با وهابیهای تکفیری در زندان گوانتانامو، باعث شد که علناً مذهب امام ابوحنیفه را ترک کند و به دامان تکفیریها بیفتد.
همانطور که دیده شد، مسلمدوست هفت سال پیش به صورت رسمی به داعش پیوست اما اندکی بعد با «حافظ سعید» رهبر مقتول داعش ولایت خراسان اختلاف پیدا کرد و خود رهبری شاخه انشعابی داعش بدون اسم و رسم را به عهده گرفت.
البته مسلمدوست اخیراً کلاً از داعش جدا شده بود و منتظر بود تا طالبان از وی برای پیوستن به این گروه دعوت کنند. سرانجام دیروز جمعه سیزدهم حوت این اتفاق رخ داد و مسلمدوست طی مراسمی در ساختمان اداره استخبارات طالبان در ولایت ننگرهار، با «ملا بشیر» مسئول استخبارات طالبان در ولایت ننگرهار، بیعت کرد.
هرچند گروه طالبان در بیانیهای، پیوستن مسلمدوست را برای خود دستاورد خوانده است اما پیوستن وی به طالبان، بدون دردسر برای این گروه نیز نیست زیرا مسلمدوست تاکنون با هر جریانی که همکاری کرده است، پر دردسر بوده است. مسلمدوست که اکنون ۶۲ سال دارد و ریش خود را رنگ میکند، در زمان جنگ شوروی در افغانستان، با جریان مولوی «حسین آخوندزاده» مشهور به «جمیلالرحمان» از سلفیهای کنر و نورستان همکاری میکرد. در واقع، شیخ جمیلالرحمان رهبر وهابیهای افغان یا رهبر «جماعه السلفیه» و «جماعه دعوه» بود که از طریق «عبدالله عزام» با عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس ارتباط داشت.
در آن زمان اعضای جماعه السلفیه همیشه با مردم محلی درگیر بودند و خونهای زیادی از اهالی کنر، ننگرهار و نورستان توسط سلفیها ریخته شده است. مهمترین این درگیریها که بین عربها و مردم محلی در سال ۱۳۶۹خورشیدی در کنر رخ داد، دامنه آن به ولایتهای خوست و ننگرهار هم کشیده شد. شیخ جمیلالرحمان یکی از قربانیان این درگیریها بود که توسط یک عرب به اسم «عبدالله رومی» کشته شد.
از آن پس «روحالله» برادرزاده شیخ جمیلالرحمان رهبری این جریان را به عهده گرفت و با مسلمدوست اختلاف پیدا کرد. روحالله منتظر فرصتی بود تا مسلمدوست را از صحنه خارج کند زیرا وی را در بین رهبران سلفی رقیب خود میدانست.
در همین هنگامه،حوادث یازدهم سپتامبر رخ داد و آمریکا در افغانستان حضور یافت. از آنجا که روحالله با سازمان اطلاعات پاکستان یا «ای.اس.آی» همکاری میکرد، این فرصت برای او فراهم شد تا مسلمدوست و برادرش را در ماه میزان سال ۱۳۸۰خورشیدی به جرم همکاری با شبکه القاعده توسط آی.اس.آی در پاکستان دستگیر کند. سازمان اطلاعات پاکستان نیز این دو برادر را پس از چند ماه نگهداری به امریکاییها تحویل داد.
امریکاییها نیز مسلمدوست و بدالرزمان را نخست به بگرام و سپس و گوانتانامو منتقل کردند. این دو برادر، نزدیک به چهار سال در زندان گوانتانامو بودند تا سرانجام آزاد شدند. اکنون که مسلمدوست پس از ماجراجوییهای زیاد، دست از حمایت داعش کشیده است، باید دیده شود که وی با طالبان چه میکند. در واقع این اقدام مسلمدوست، بریدن از وهابیت و پیوستن به حنفیت است که اگر حقیقت مسئله هم همین باشد، باید آن را شکست دیگر وهابیت در افغانستان به شمار آورد.
محمد مرادی