پارادایم، بر یک دستگاه کلان فکری ، فلسفی و معرفتشناختی اطلاق میشود که ساختار بنیادین علم و یا یک نظریه را که در رشتههای مختلف به کار میرود ، تشکیل میدهد.
کابل۲۴: برای مثال وقتی شما جنگ و برخورداری از قدرت نظامی را اجتناب ناپذیر میدانید مبتنی بر این پیشفرض است که خیرخواهی مطلق و روشهای مسالمت آمیز نمیتواند خطر تجاوز و ستمگری را رفع کند، در طبیعت و وجود انسان گویا نوعی شر، ضدیت و ستیز هست که صلح و ابزارهای آن را غیر موثر میسازد و نمیتوان به تغییر پذیری انسان ها، امید بست .
به همین دلیل است که نظریه پردازان صلح میگویند سیاستمداران دیدگاه آنان را جدی نمیگیرند و معتقدند این وضعیت بدون تغییر پارادایم حاکم، تغییر نخواهد کرد.
لکن این تغییر نیازمند فهم پارادیم صلح توسط سیاست مداران در حکومتهای لیبرال است تا این فهم حاصل نشود از پارادایم موجود که در آن جنگ و دفاع از منافع اقتصادی از راه جنگ یک ایده مسلط است دست نمیکشد. باید افزود در نظریه صلح، مقاومت صلح آمیز و حمایت از مبارزات مدنی یک راهبرد مهم بوده و تکنیکهای فراوان برای این نوع دفاع پیش بینی میکند و آن را قابل توسعه میداند. در این نظریه متحد طبیعی نظام لیبرال مردم در سراسر جهان است که میخواهند آزاد زندگی کنند و از شر دیکتاتور ها رها شوند ، نه حکومتهای خودکامه .
لذا اگر دموکراسیها به جای گفتمان جنگ، گفتمان حمایت از دموکراسی ، حل عادلانه منازعات و اقتصاد آزاد اما مبتنی بر اسناد بین المللی حقوق بشر مخصوصا میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را سر لوحه کار خود قرار می داد و در این راستا برنامه ریزی ، مطالعه و تحقیق میکرد، گسترش ناتو و نظامیگری به یک اولویت تبدیل نمیشد.
بازیها در این محور قرار نمیگرفت و به احتمال زیاد جنگ اکراین رخ نمیداد. به همین ترتیب بر اساس این نظریه سناریوهایی زیادی را میتوان ترسیم کرد که میتوانستند واقع شوند و نتایج متفاوت از آنچه فعلا هست به بار میآورد. در واقع رشد سریع چین محصول حمایت غرب از چین در برابر شوروی و هجوم شرکتهای چند ملیتی غربی به بازار ارزان نیروی کار چین است که همراه بوده است با نقض فاحش حقوق بشر. یعنی محصول پارادایم مسلط است که بلوک لیبرال از آن پیروی میکند و با پیروی از آن و اتخاذ تاکتیکهای کوتاه مدت برای خود خطر استراتیژیک تولید میکند.
محمد امین احمدی