جنگ سوم قرەباغ در کمتر از 36 ساعت با شکست کامل دولت و ارتش خودخواندەی آرتساخ و پیروزی ترکیه و جمهوری آذربایجان به پایان رسید.
نتیجەای قابل پیش بینی برای منطقەای کوچک و کم جمعیت که ماه ها تحت محاصره بود.
کابل ۲۴: درست مانند آن که مرزن آباد علم طغیان علیه ساری برافرازد و ولایتهای تهران و مازندران از چند سو بر آن هجوم آورند و منکوبش نمایند!
قرەباغ که منطقەای سوق الجیشی با اکثریت ارمنی است، صد سال قبل در قالب ناحیەای خودمختار در ترکیب آذربایجان شوروی قرار گرفت.
جماهیر شوروی از لحاظ اختیارات اداری چیزی در مایەهای ولایتهای ایران بودند. هر چند بنا به خصلت امپراتوری آن، بیشتر از ایران بازتاب دهندەی زبان، قومیت و فرهنگ متفاوت ساکنان آن به شمار میرفتند.
این تفاوت اندک باعث این نمیشد که در تقسیمات کشوری دقت و انصاف لازم صورت گیرد و کاملا بر پیکرەبندی ملی منطبق باشد.
بر عکس تابعی بود از دورنمای بلشویک ها از امپراتوری آتی، رهیافت لنین و استالین برای مسالەی ملی، ترجیحات نخبگان سیاسی در دو سطح ملی و محلی و سنن و رویکردهایی که از روسیەی تزاری برجا مانده بود.
آسیای میانه یکی از آزمایشگاههای ملت سازی شوروی بود.
استعمار روسی پس از رسیدن به این منطقه در نیمه قرن نوزده آن را در قالب فرمانداری کل ترکستان به روسیه افزود.
صد سال قبل که کمونیستها با هدایت استالین فرایند تقسیم و جمهوری سازی را در آن آغاز کردند، دستور کارهای عجیبی در پیش گرفته شد.
در حالی که مناقشات شدیدی میان نمایندگان اقوام ترک تبار ترکمن، ازبک، قرقیز، قزاق و …جریان داشت، تاجیکهای ایرانی تبار از کل فرایند کنار گذاشته شده بودند، با این توجیه که آنها شاخەای از ملت ازبکند!
بعدا هم شهرهای فارسی زبان بخارا و سمرقند در داخل جمهوری ازبکستان قرار گرفتند و میان قرقیزها و ازبک ها رقابتی سخت بر سر تاشکند – صنعتی ترین شهر منطقه در آن روزگار – درگرفت!
تاجیکستان هم مانند قرەباغ به عنوان منطقەای خودمختار بە ازبکستان داده شد، تا این که چند سال بعد در قالبی کوچک تر از امتداد قومی آن جمهوری گردید.
تشکیل یک استان خودمختار برای یهودیان در خاور دور روسیه در حالی که غالبا در مناطق غربی تر و اروپایی می زیستند، ابتکار استالین برای حل مسالەی یهود بە زعم خود بود.
حساب قفقاز و بخش های اروپایی که از هر لحاظ حساس تر و به لحاظ ملی و قومی در هم تنیدەتر بودند، از این هم پیچیدەتر بود.
بە عنوان نمونە کادوپیچی شبه جزیرەی کریمه برای اوکراین در سال 1954 به مناسبت دویستمین سال وحدت مسکو و کییف توسط خروشچف اوکراینی تبار!
همانگونه که گفته شد پیامدهای این دست مداخلات قهری تا زمانی که دستی نیرومند در مسکو بود و با یک اشاره همه را بر جای می نشاند، چندان پیدا نبود.
اما با فروپاشی شوروی به بمب های ساعتی تبدیل و زیر گسل های قومی، مذهبی و ژئوپولتیک منفجر گشتند.
پس از سقوط امپراتوری سرخ، اجماعی ناگفته بر سر عدم دستکاری مرزهای استانی آن پدید آمد و کشورهای کنونی بر اساس همان مرزها اعلام موجودیت کردند.
اما در موارد متعدد جمعیت های ملی برای جبران اجحاف های گذشته وارد عمل شدند.
قرەباغ کوهستانی با اکثریت ارمنی از مناطقی بود که حتی قبل از جمهوریهای بالتیک خواهان تعیین سرنوشت و الحاق به ارمنستان گردید.
این مساله به درگیری های خونبار با مسلمانان انجامید و برگ دیگری به تاریخ خونین جنگ مسلمان و ارمنی در سدەی بیست افزود.
اکنون کە آذربایجان پس از سی سال دوباره کنترل قرەباغ را بدست می گیرد، چە خواهد شد؟
باکو سە سال قبل خودمختاری صد سالەی قرەباغ را لغو کرد و می گوید با ارمنی های ساکن آن مانند شهروندان دیگر کشور رفتار خواهد شد.
اما مساله این است که در دزدسالاری مستبدانەی علیفها اصولا مردمان آذری هم از حقوق شهروندی محرومند، چه برسد به کسانی که تاکنون دشمن بودە و خاطرەی جمعی طرفین مشحون از کین و نفرت است.
یحتمل ترجیح باکو و راە حل نهایی آن کوچاندن خاموش 1200011 نفر ارمنی قرەباغ و تغییر بافت جمعیتی آن است.
محاصره و گرسنگی دادن چند ماه گذشته نیز در این چارچوب قابل ارزیابی است.
قفقاز جنوبی در گذشته هم بارها شاهد این نوع پاکسازی ها از سوی طرفین نزاع بوده است.
منطق ژئوپولتیکی که اوضاع را کاملا به زیان ارمنستان دگرگون کرده، مرهون غیبت روسیه و امریکا از صحنه و کافی نبودن توان بازدارندگی و نقش آفرینی ایران و حمایت بی قید و شرط ترکیه و اسرائیل از باکوست.
پویایی این امر از ماهیت ژلاتینی معادلات منطقەای ناشی می شود کە خود ماحصل نوعی دوران گذار در توازن قدرت در سطح جهانی است.
مواجهەی عاقلانەی باکو با مسالە می تواند سنگ بنای درستی برای حل عادلانەی موضوع در آینده باشد.
اما اگر نتیجەی بازی مانند سی سال قبل حاصل جمع صفر شود، در میان مدت با تغییر معادلات فوق، دوباره آتش زیر خاکستر شعله میکشد.
صلاح الدین خدیو