زندهگی؛ گرچه موضوع دشواریست چون پاسخ مفصل میخواهد؛ اما با آن هم ناگزیرم نکات ناچیزی، که در زمینه میدانم، اینجا بنویسم.
در پیوند به نوشتن و ننوشتنِ های غیر ملفوظ (ه) در واژههای زندهگی و همانند آن باید بگویم، دلایلی که اینجا میآورم، برآیند رویکردی است که در چند منبع ایرانی و کشوری (نوشته و کتاب) داشته ام.
۱- گفته میشود که ها (ه) در گذشته و متن اوستا به گونهی «ک» بوده یعنی به گونهی «زندَک»، «بندَک»، «مردَک» و به مرور زمان این کاف(ک) شاید به دلیل گرانی یا سنگینی تلفظ به ها (ه) دیگرگون شده و به همین ترتیب کاف نیز با گذشت زمان و به همین دلیل و برای آسانی تلفظ به گونهی طبعی به گاف (گ) ابدال یافته که در این صورت باید ها (ه) را در نوشتن حذف کنیم.
اما شمار دیگر با تکیه به همین پیشینه و استناد و استدلال میگویند که درست است که «ها» گونهی دیگرگونشدهی همان کاف است؛ اما پسوند جمعی، که پس از آن میآید، یعنی پسوند «گان» در حقیقت الومورف (شکل دیرگونهی یک واژه) پسوند جمعساز «اٰن» است که به نسبت سنگینی و درشتی تلفظ با گرفتن واج پیوندِ (اتصالی) گاف (گ) شکل امروزی «زندهگان» و «زندهگی» را به خود گرفته است و اینجاست که ها (ه) باید به جای خود در نگارش حفظ شود. این گروه به این باور اند که حذف یک واج، بدون دلیل منطقی و زبانشناسانه به زیان ساختار آوایی و اصالت زبان است.
از سوی دیگر نوشتن ها(ه) در این واژهها از نگاه فونوتیکی و الفبایی و در برابری با زبانهای دیگر، چون زبان انگلیسی بهتر است و منطق دستوری و نگارشی دارد و از نگاه زیبایی و تجسم و جلوهی خطی نیز زیباست. این گروه میگویند که گفتن و نوشتن «زندهاٰن» و «زندهای» چون دشوار بوده، شنونده و گویندهی زبان به یاری و عاریت گرفتن واج پیوند گاف، «زندهگان» و «زندهگی» گفته اند و نوشته اند.
همچنین گروهی، که مخالف نگارش ها (ه) در واژههای «زندهگی»، «زندهگان» و همانند آنها استند، به این باورند که در حقیقت ها(ه) گرافیم یا گونهی نگارشی همان واج سدادار و کوتاه زبر (ـــَ) است و با حذف ها (ه) زبر بالای واج دال (د) قرار میگیرد و بنابر این باید هنگام نوشتن واژههای زندهگی، زندهگان و همانند شان از نوشتن «ها» پرهیز کرد.
۲- دیدگاه نرمتر و معتدلی نیز در زمینه وجود دارد که شماری از زبانشناسان، ویراستاران و دستوردانان ایرانی مطرح کرده اند. این گروه میگویند که باید ها (ه) را در واژههایی نوشت که صفت باشند و در واژههایی حذف کرد که از نگاه دستوری اسم باشند.
در این صورت واژههایی: زنده، بنده، مرده، پژوهنده، بالنده، افسرده، گوینده و… چون صفت اند، باید با حفظ ها(ه) و با افزودن پسوند جمعساز «گان» و «گی» نوشته شوند و واژههایی چون: خانه، شانه، ستاره و…، که از نگاه دستوری اسم اند، باید با حذف ها(ه) و به گونهی: خانگی، شانگی و ستارگان نوشته شوند. اما این دیدگاه نیز چالشها و استثناهای خود را دارد. مثلن نمیتوانیم «میمنه» را، که هم صفت است و هم اسم به این شیوه بنویسیم؛ چون واژه از لحاظ دیداری خیلی بدهیأت و بدسیما میشود؛ مانند: میمنگی. اینجاست که «میمنهگی» به نگاه، زیباتر جلوه میکند و قاعدهمندتر نیز است.
در اینجا باید یادآور شوم که پارهیی از این دیدگاهها دریافتهای خودم از موضوع است که نمیدانم تا چه اندازه پذیرفتنیست.
این هم مسلم است که در بسیاری از نکتههای نگارشی و دستوری هنوز نه تنها در میان نویسندهگان و دستوردانان ما و ایرانیها اختلاف نظر وجود دارد که این اختلاف در نگارش و پذیرش در میان فرهنگستانهای دولتی و نهادهای فرهنگیِ خصوصی و افراد مستقل و دارای صلاحیت در این زمینه نیز در هر دو کشور وجود دارد.
در این میان من، شخصن نوشتن «ها» (ه) را دوست دارم و از نوشتن آن بنابر دلایل و براهین بالا حمایت میکنم. امروزه یکی از مشکلات جدی زبان پارسی در روند آموزش برای کودکان و بیگانهها وجود واجهاییست که گرافیم یا گونهی نگارشی در خط پارسی ندارند و اگر به این زنجیره ها(ه) را_ که مبین زبر یا فتحهی «گرافیمیک» در این زبان است_ نیز از نگارش حذف کنیم، به جای حل مشکل و آوردن آسانی، به چالش موجود افزوده خواهد شد و یکی از ظرفیتها و داشتههای آوایی زبان ما کم خواهد شد.
چنانکه در ایران واو(و) و یای (ی) مجهول را از گویش و نویسش انداخته اند و این جفای بزرگ در حق زبان و الفاظ دارای این واجها در متون است و مغالطه و عدم تفکیک را نیز بار میآورد. در این صورت آیندهگان فرق شیر (مایع نوشیدنی) و شیر (حیوان درندهی جنگل) را از گویش ایرانیها نخواهند دانست.
نویسنده: باور بامیک