دیدگاه خیامی و اشک بیداری

امروز ۲۸ ثور روز بزرگداشت حکیم عمر خیام نیشابوری است. مانده بودم که به همین مناسبت چه بنویسم. سرانجام به این نتیجه رسیدم که دیدگاه خیامی به پدیده‌ها را به شکل دیگری تحریر کنم. البته قبل از همه باید یادآور شوم که قرار گرفتن این تصاویر در کنار هم بی‌معنا است. وقتی تیتر یادداشت هم به این نامتجانسی اضافه می‌شود، بیش از پیش مطلب نامفهوم می‌شود. البته با خواندن ادامه یادداشت، همه چیز معنا پیدا می‌کند.

کابل۲۴: اول از تیتر شروع می‌کنیم. شاید شنیده باشید که ما چندین نوع اشک داریم که از آن به اشک شوق، اشک اندوه، اشک شادی، اشک فراق، اشک حسرت و چندین نوع اشک دیگر یاد می‌شود.

یک نوع اشک دیگر هم داریم که اشک بیداری نامیده می‌شود و این اتفاق زمانی رخ می‌دهد که انسان با دیدن صحنه‌ای از زندگی پر فراز و نشیب هم‌نوعان خود و یا دیدن پدیده‌های طبیعی و یا تماشای نشان‌های به‌جا مانده از انسان‌ها، ناگهان از خواب غفلت بیدار می‌شود و اشک بیداری وجود او را فرامی‌گیرد.

توضیح این که تاکنون تحقیقات زیادی درباره انواع اشک صورت گرفته است که معمولاً به سه دسته اصلی یعنی اشک پایه، اشک واکنشی و اشک عاطفی یا احساسی تقسیم می‌شوند.

عکاس و محققی به اسم «موریس میکرز» اشک افراد مختلف را که با انگیزه‌های متفاوت گریسته بودند، زیر میکروسکوپ مورد آزمایش قرار داد و تصاویری که از بافت و ساختار بلورها و مولکول‌های اشک به دست آمد، یکی از دیگری متفاوت بود.

عکس مورد نظر نویسنده

به عبارتی، در آزمایش موریس میکرز، چیدمان مولکولی اشک غم با ساختار اشک شادی کاملاً متفاوت بود و هیچ شباهتی به هم نداشتند. نتیجه این تحقیق و تصاویر آن، در اینترنت موجود است.

اکنون به موضوع دوم می‌پردازیم که عبارت از قرار گفتن تصاویر بی‌ربط در کنار هم است. چهار مورد از این عکس‌ها تخت جمشید در ۴۵ کیلومتری شهر شیراز است که یکی از آن‌ها را از تپه‌ای مشرف بر این شهر رویایی گرفته‌ام.

وقتی تخت جمشید یا شهر باستانی پارسه و پرسپولیس را از بالا نگاه کردم، ناگهان به یاد دبدبه شاهان هخامنشی در ۲۵۰۰ سال پیش افتادم که چگونه در این شهر افسانه‌ای و تشریفاتی از سران ممالک آن زمان پذیرایی و استقبال می‌کردند.

در حقیقت، زمانی که این شهر سنگی رونق داشت، ابهت و زرق و برق فرمانروایان آن هر بیننده‌ای را در بهت و حیرت فرو می‌برد. همین‌طور که به قدرت و سلطه شاهان هخامنشی بر بخشی از دنیای آن زمان می‌اندیشیدم، ناگهان مقدونی‌ها و یونانی‌ها به رهبری سکندر در ذهنم مجسم شدند که ۲۳۰۰ سال پیش به این شهر یورش بردند و آن را به آتش کشیدند و ویران کردند.

سپس به یاد جشن‌های ۲۵۰۰ ساله با حضور شاه سابق ایران و فرح پهلوی افتادم که چگونه با اطمینان در بین ستون‌های کاخ‌های بی‌صاحب هخامنشیان که من آن را ستون‌های عبرت می‌نامم، قدم می‌زدند.

این‌جا بود که همان اشک بیداری از غفلت، به سراغم آمد و لحظاتی مرا روی تپه مشرف بر تخت جمشید، زمین‌گیر کرد.

تصاویر پایین‌تر یکی به آرامگاه خیام اختصاص دارد که به مناسبت روز بزرگداشت او گذاشتم و چهار تصویر دیگر، متعلق به جوانی و پیری «نواب بانو» مشهور به «نیممی» هنرپیشه پیشکسوت و مسلمان سینمای هند است که در ۲۵ مارچ ۲۰۲۰ در سن ۸۸ سالگی در بمبئی درگذشت.

این بانو از اولین بازیگران فیلم‌های هندی بود که در شهرت همتای «مدهوبالا» از دیگر بازیگران سینمای هند به شمار می‌رفت. نیممی دختر عبدالحکیم از نواب‌ها و شخصیت‌های مسلمان هند بود که موقعیت ممتاز پدرش در جامعه هند، زمینه حضور او را در سینمای این کشور فراهم کرد.

این بانو، در جوانی از چنان شهرتی برخوردار بود که علاقمندان او از کشورهای مختلف جهان در شرایط بسیار دشوار به هند می‌رفتند تا شاید برای چند ثانیه‌ای او را از دور بینند اما بیشتر آنان موفق به دیدار نیممی نمی‌شدند.

او در بیش از ۲۰ فیلم مشهور سینمای قدیم هند از جمله «باران»، «غرور» و «جاویدان» بازی کرده است که جزو بهترین‌ فیلم‌های تاریخ سینمای هند در بالیوود به ثبت رسیده‌اند.
وقتی شنیدم که نیممی در یکی از بیمارستان‌های منطقه «جوهو» بمبئی پس از یک دوره طولانی نقاهت و بیماری در دنیایی از بی‌کسی و تنهایی درگذشت، باردیگر اشک بیداری از غفلت مرا فراگرفت زیرا این نکته را نه با ذهنم بلکه با ذره‌ذره وجودم درک کردم که نه زیبایی و شهرت برای انسان باقی می‌ماند و نه علاقمندان و هواخواهان انسان پایدار و دائمی هستند.

البته این را اضافه کنم که طرح چنین مباحثی در فضای مجازی، خیلی جالب نیست چون برداشت‌ها و توانایی‌های افراد در فهم مطالب متفاوت است اما هستند افرادی که منظورم را از تأثر در مرگ یک هنرپیشه هندی، به درستی درک می‌کنند.

به هر حال، این دو نمونه از صدها و بلکه هزاران مورد از رویدادهایی هستند که هر روز با آن‌ها مواجه هستیم اما مشغولیت روزمره و البته کم‌رنگ شدن معنویت در عصر فناوری، نمی‌گذارد به زندگی، عمیق‌تر نگاه کنیم.

تحول، تغییر و حرکت، زیربنای ژرف‌نگری در معنای زندگی را می‌سازند. گاهی به اهل قبور سر بزنیم و لحظه‌ای بیندیشیم که آنان هم مثل ما روی زمین راه می‌رفتند و چه بسا گاهی دچار غرور و نخوت می‌شدند.

گاهی ویرانه‌ها و مناطق باستانی را از نزدیک ببینیم که روزگاری محل بودوباش انسان‌هایی مثل ما بوده‌اند اما اکنون اگر به تنهایی در این مناطق قدم بگذاریم، دچار ترس و وحشت می‌شویم. منظورم تنها دیدن خرابه و مناطق وهم‌انگیز نیست بلکه دیدن زیبایی‌های طبیعت و تماشای چهره‌های زیبا هم خاصیت بیداری دارند.

هرچند گاهی از فناوری گلایه می‌کنیم اما اکنون از برکت کاروان علم، به ثبت و ضبط عکس‌ها و ویدئوهای خود و پیرامون مان موفق شده‌ایم.

دیدن عکس‌ها و فیلم‌های قدیمی از خود، اعضای خانواده و سایر انسان‌ها، تأثیر عمیقی در بیدار شدن انسان از خواب غفلت دارد منتها مهم این است که با چه انگیزه و هدفی به تصاویر خاطره‌انگیز و مناطق باستانی نگاه کنیم.

همان‌طور که از تیتر مطلب حاضر فهمیده می‌شود، خیام در تماشای ساده‌ترین پدیده‌های پیرامون خود، مسائلی را می‌دید که دیگران از کنار آن‌ها به راحتی عبور می‌کرده‌اند. مثلاً ما وقتی کوزه و کوزه‌گر را می‌بینیم هیچ تحولی در وجود ما ایجاد نمی‌شود اما خیام از کنار این پدیده عبور نمی‌کرد:

از کوزه‌گری کوزه خریدم باری
آن کوزه سخن گفت ز هر اسراری
شاهی بودم که جام زرینم بود
اکنون شده‌ام کوزه هر خماری

شاید تصور شود که رباعیات خیام صرفاً تشبیهی و توصیفی است اما حقیقت این است که او از دانشمندان تجربی و عمل‌گرا به شمار می‌رود و دیدگاه خیام به پدیده‌ها بسیار عمیق و ژرف بود و خود آنچه را می‌دید به نظم و شعر درمی‌آورد:

در کارگه کوزه‌گری کردم رای
در پایه چرخ دیدم استاد بپای
می‌کرد دلیر کوزه را دسته و سر
از کله پادشاه و از دست گدای

دیدگاه خیام به طبیعت به خصوص روییدن سبزه هم عجیب است:
هر سبزه که بر کنار جویی رسته ست
گویی ز لب فرشته خویی رسته ست
پا بر سر سبزه تا به خواری ننهی
کآن سبزه ز خاک لاله رویی رسته ست

هدف خیام از این که تمام توان خود را در توصیف کوزه‌ و کوزه‌گر و یا صدای فاخته و روییدن سبزه گذاشته است، صرفاً توصیف طبیعت و یا اعتقاد به بیهودگی خلقت نیست بلکه هدف او تذکر برای پی‌بردن به معنای زندگی و بیداری از غفلت است.
در کـارگه کـوزه گـری بـودم دوش
دیدم دو هزار کـوزه گویا و خموش
هر یک به زبان حال با مـن گفتند
کو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه فروش

بعداً شاعران و عارفان دیگری پا‌جای‌پای خیام گذاشتند و همان‌راه را ادامه دادند. این که «خاقانی شروانی» ایوان مدائن را آیینه عبرت می‌داند، صرفاً سفر توریستی به مناطق دیدنی و باستانی نیست بلکه تشویق به تماشای کاخ‌های شاهان برای بیداری و دوری از غفلت است.

این که مولانا پدیده‌های طبیعی را سمیع و بصیر می‌داند، تلنگر به انسان سرگردان است تا او را به تفکر وادارد. هدف حافظ هم از تلفیق گذر عمر و جوی آب، یادآوری از اصل تغییر و تحول و توجه به غنیمت شمردن لحظات است.

تحول روحی با دیدن پدیده‌های طبیعی و انسانی، تنها مختص عرفان اسلامی نیست بلکه قبل از آن در سایر مکتب‌های دنیا هم این پدیده دیده شده است. این که «سیدارتا گوتاما» یا همان بودای مشهور با دیدن یک انسان بیمار، یک انسان پیر و یک جسد انسان، متحول می‌شود و آموزه‌های خود را روی اصل تحول بنا می‌نهد، به همین نکته برمی‌گردد.

«کنفوسیوس» بنیانگذار مکتب اخلاقی چین هم برای بیداری انسان چینی، از پدیده‌های طبیعی پیرامون خود مایه گذاشت و آنچه امروز از اخلاق در چین سراغ داریم، مرهون کنفوسیوس است.

ما گاهی از خواب غفلت بیدار می‌شویم اما زمان این بیداری نسبت به افراد فرق می‌کند. یکی برای چند ثانیه بیدار می‌شود، یکی به مدت چند ساعت و دیگری برای ساعت‌های طولانی بیدار است.

انسان بیدار، جهان را از کسی که در خواب است، متفاوت می‌بیند اما افسوس که این بیداری برای انسان‌های متوسطی مثل ما به منزله برقی است که زیاد دوام نمی‌کند.

سعدی با توجه به همین نکته در باب دوم گلستان، داستان حضرت یعقوب را مثال می‌زند که زمانی از یوسف در چاه بی‌خبر بود اما در مرحله دیگری از زندگی، بوی پیراهن فرزندش را از فرسنگ‌ها دورتر استشمام کرد. البته این یک مثل است و پیامبران از غفلت بری هستند.
یکی پرسید از آن گم‌کرده‌فرزند
که ای روشن‌گُهر پیر خردمند
ز مصرش بوی پیراهن شنیدی
چرا در چاه کنعانش ندیدی؟!
بگفت: احوال ما برق جهان است
دمی پیدا و دیگر دم نهان است
گهی بر طارم اعلی نشینیم
گهی بر پشت پای خود نبینیم
اگر درویش در حالی بماندی
سر دست از دو عالم برفشاندی

یادداشت حاضر را با درج شعری از خیام، به پایان می‌برم و روز بزرگداشت این منجم، ریاضی‌دان و ادیب را گرامی داریم.
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست
بی باده گلرنگ نمی باید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست

مدیر خبرگزاری
کابل ۲۴ یک خبرگزاری مستقل است، راوی رویدادهای تازه افغانستان و جهان در ۲۴ ساعت شبانه‌روز. کابل ۲۴ در بخش‌ بازتاب‌ خبرهای تازه، تهیه‌ گزارش‌، ارائه تحلیل‌های کارشناسانه و حمایت از حقوق انسانی همه مردم افغانستان به ویژه زنان و اقلیت‌ها، و تقویت‌ و ترویج آزادی‌های اساسی و انسانی فعال خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *