نفوذ، قدرت و اقتدار از جمله کلماتی هستند که در عرصهی سیاست بسیار به گوش میرسد؛ قدرت متکی به قانون و قدرت متکی به زور. واژه سیاست اگر به معنای علم دولت تعبیر شود و یا علم قدرت تفاوتی ندارد؛ زیرا در هر دو صورت قدرت نقش اساسی در مناسبات، بازی میکند.
کابل۲۴: علم دولتداری بدون اعمال قدرت راه به جایی نمی برد و علم به مثابه قدرت خود نمود اعمال نفوذ بر دیگران است. روابط بین الملل جایی است که قدرت بازیگران به نمایش در می آید تا اقتدار و نفوذ کشورها جنبه عملی پیدا کند.
قدرت نرم به تعبیر جوزف نای، یا قدرت سابلیمنیال(Subliminal) بی بی سی و فاکس نیوز و الجزیره همه ابزاری هستند در دست فرا دستان در روابط بین الملل تا مناسبات را به نفع خود رقم بزنند.
میل به تهاجم در بعد نظامی و غیر نظامی به تعبیر جان مرشایر در دولتهایی شکل میگیرد که این دولتها از لحاظ اقتصادی به حجم زیادی از مازاد دست پیدا میکنند و برای بقا و حفظ امنیت کوشش میکنند به جایگاه بر تر در روابط بین الملل با دخالت در دیگر نقاط مختلف دنیا دست پیدا کنند.
نمود حضور در جای، جای کره زمین را میتوان در قامت ایالات متحده امریکا مشاهده کرد. امریکا بعد از قرار گرفتن در راس هرم قدرت تئوری دفاع پیش دستانه را روی دست گرفت؛ بر مبنای این نظریه اگر ایالات متحده امریکا در هر جای از کره زمین، هر نقطه و مکانی احساس کند تهدیدی علیه آن کشور وجود دارد یا در حال به وجود آمدن است میتواند به آن نقطه حمله کند.
ایالات متحده امریکا کشوری تشکیل شده از ایالات هایی که تنها ایالات تگزاس آن از کشور افغانستان از لحاظ وسعت بزرگتر است.
قدرت اقتصادی عظیمی دارد برای مثال؛ میزان تولید ناخالص داخلی ایالات کالیفرنیا برابر با کشور انگلستان است و تولید ناخالص ایالت تگزاس مساوی با کانادا، و میریلیند از این حیث با ناروی برابری میکند و پنسل وانیا با عربستان سعودی مساوی است.
جورجیا از لحاظ تولید ناخالص مساوی با سوئد است و اوهایو کمی بیشتر از آرجانتین در آمد دارد. این حجم از اقتصاد پویا به امریکا اجازه میدهد که در هر مکانی که اراده کند حضور نظامی داشته باشد.
مناسبات بین الملی را تعیین و برای بسیاری از کشورهای کوچک و بزرگ تصمیم بگیرد. در تحریم کشورهای دنیا دست اول را داشته باشد و در کمکهای خارجی در صدر جدول قرار بگیرد.
امریکاییها با دید واقع گرایی و مبنای عملکرد لیبرالیستی در روابط بین الملل با تروجی اقتصاد بازار آزاد در واقع در حال قوت بخشیدن به پایههای محکم اقتصادی خود هستند، اصل اول واقع گرایی یعنی خود یاری.
این کشور مرکز به تعبیر والرشتاین هرگز دوست ندارد کشورهای شبیه پیرامون چون روسیه و چین به تبدیل به مرکز شوند.
بنابراین با حضور معنا دار در اوکراین و تایوان و هزینه میلیاردی آیندهای را ترسیم میکند خود هنوز به عنوان بازیگر اصلی و تصمیم گیرنده در سطح جهانی باقی بماند.
این بازیگر خردمند( تعبیر واقع گراهای این است که دولت بازیگر عقلانی است) با پیشنهاد کمک جنگنده اف 16 به اوکراین موافقت کرد تا موازنه جنگ را در اوکراین تغییر دهد اما زمانی که واگنر باخموت را بعد از دادن 20 هزار کشته تصرف کرد، اعلام کرد که از صلح در جنگ روسیه و اوکراین پشتیبانی میکند.
واقعیت روابط بین الملل نه در شورای امنیت سازمان ملل است و نه در اظهار نگرانی گوترش، واقعیت قدرتی است که یک دولت میتواند در مناسبات بین الملل اعمال کند. یا تاثیر بگذارد و یا هم چاره ای جز تاثیر پذیری نداشته باشد.