استاد باستانی پاریزی در «هشت الهفت» به طنز، یکی از نقاط مشترک ابنای بشر را این میداند که شبها میخوابند شاید چون خیالشان راحت است که مابقی آدمها هم خوابند و از شرشان ایمن. اغراقِ خندهدار و گریهپروری است.
کابل۲۴: در «جامعالتماثیل» حبلهرودی، هم اشاره شبیه و مخوفی هست که بازهم یادمان میاندازد که چقدر خطرناک است که وقتی همنوعمان بیدار است ما خواب باشیم! آنجا که با لحن دعا و تضرع مینویسد: «هیچ خفته را، بیدار، به دنبال مباد».
انسانِ ناایمن از انسانِ دیگری در هوهوی مهیب ایلغارهای خونخواره زمان و زمانه که پا در رکاب توسن شومِ روز و پاشنه بر مهمیز آرزوی وامید آدمیدارند، به شب دخیل میبندد.
انسانِ شبپناه، در همهمه ستارگانی که غیبت زمین را میکنند، پرحرفی نمیکند. انسان شبپناه، میخوابد؛ شاید، آرامشی بیابد، سکونی، خوابِ خوشِ دویدن در مرغزارهای سبز و بادی که در موهایش میپیچد و او فارغ از حضور روزمره و شرجی آدمیان دیگر میتواند شبانه چون شمس زمزمه کند :«آنک من و من».
انسانِ ملتمس شب، میداند که شب و شراب و شیرینی در این محفل من و خودش در این خویشتن دلخواه، در این خواب مصون از بیداری دیگران، یعنی :« روزها اوضاع خوب نیست». دلهره روزانه تمامی ندارد.
روزها دستهای چروک بر پوست گلگون اعتماد، کشیده میشوند وطنابهای دار از پی هر صبح در ذهنها بافته میشوند، قباهای ژنده در غروبهای دلتنگی همچنان در این پرسش که به کجا آویخته شوند و حرفهای ضد ونقیض و آدمهایکند و امیدهای اهانتآمیز در لابهلای سرفههای خشک شان، ترکیبی از بیاعتنایی مزورانهای که قرار است انتقامی را پنهان کند و بر استیصال آدمها بخندد.
روزها، عفیفههای بدنام و هوشیار، در بینکرشمههای خود منتظر احتلام خوابآلودههایند و غمزهپیشگان با عین و صاد و ضاد مستحب و واجب، لولیوشی میکنند تا شاعران برای طبع شاعری تازهیافتهشان، قبل از غروب آفتاب، قافیه پیدا کنند.
آدمِ دلخوش به شب. آدمی که میداند شب را به دروغ، «تاریک» خواندهاند. آدمی که پی به ریاکاری آفتاب و طینت پنهان روز برده است، شادمانی جرقهوش و کوتاهی دارد اما بر هرّه دریچه پناهگاه مستعجلش، سوزِ روز، بوی آن آدمهای عاشقِ بازیِ جلفِ نور وسایه، سقلمهای به روانش میزند که یادش بیاورد که «روزگردها»ی همیشه بیدار، آن سوی مرز گرگ و میش، مثل قابله ایستادهاند تا او را از رَحِم «شبِ ایمن» با ضجه بیرون بکشند و برای یک عمر چشمِخونافتاده از بیداری، پروارش کنند.
سهند ایرانمهر
عکس: حمید شهاب