در هندسهٔ فرهنگی و اجتماعی افغانستان تعاملات در مدارِ بستهٔ دایرهای نضج میگیرد که نقطهٔ مرکزی آن بهروی تعارف و تملق دورمیزند و ارزیابی پدیدهها و نقد و نظر یا با مجیزگوییهای کلیشهای میانجامد و یا هم با دشنام و تعرض به حدودِ دیگران خطکشی میشود.
کابل۲۴: در مرحلهٔ دیگر اما، وقتی در این روزگارِ نحسِ طالبانی در دامانِ ظلمتِ شبانگاه پژواکی در دل تاریکی در کوچههای شهر تکثیر میشود و خبر مرگِ شخصیتی برازندهای را پخش میکند، باز هم ابرازِ “تأثر” و “تحسین” از جنسِ جملههای بیروحِ قالبی از خامهٔ روحِ بیمارِ “افغانی” در پستهای نمایشی فیسبوکی با اطوار و افاده – و بهقول بیهقی به همان طبعِ روستایی – مشحون از حالتِ احساساتی طوری تراوش میکند که دل و دماغ را بههممیزند.
انگار همهٔ این جماعت از دیرباز با افکار و آثار متوفی محشور بودهاند.
زمان که شعور ماجراها را در خود نهفته دارد و موجهای پست و بلندش گاهی نرم و آرام و یکنواخت و زمانی خروشان و کوبنده بر ساحل زندگی میشورد، اینبار در غروبِ سرخِ تاریخِ میهنما، پیکر منورِ آخرین شاعرِ معاصرِ افغانستانی – شاعری از گروهِ شاعرانِ اصیل – را در وجود واصف باختری در غربتِ غریب زیر خاک کرد.
وقتی غریوِ تندر و فریادهای عاصی آذرخش پیام غمانگیز مرگِ واصف باختری را در دل ابرهای سیاهِ آسمانِ بیستارهٔما در شبِ قیرگون پخش کرد، بلادرنگ – انگار تندبادِ حوادث گَردِ فراموشی را بهناگاه از روی نامِ این شاعرِ بزرگ زدوده باشد – خیلی از “شاعرانِ” وطنی و هموطنانِ غیرِشاعر در شبکههای مجازی “دستبهکار” شدند و در “سوگ” او از عمقِ قلب “تاسف” خوردند و با انتشار عکسهای “یادگاری” و اینکه در روزگاران قدیم با او خوشوبشی داشتهاند – با همان لحنِ احساساتیِ “افغانی”، ضمن یادآوریهای مبالغهآمیز از مقامِ شامخِ او – از دیدوبازدیدها و مکالمامههای تلفنیشان با واصفِ باختری گزارش دادند.
ممکن است در میان این هموطنان، اقلیتِ بسیار کوچکی از روی اخلاصِ نیت نسبت به این شاعر فرهیخته ادای احترام کرده باشد – که حتماً چنین است – ولی در میانِ اینهمه “تکریم و تجلیل” هیچ “شاعری” وطنیای برون مرزی بهمهمانیِ درونمایههای شعری و چگونگی کارکردِ ادبی واصف باختری نرفت تا در این ضیافتِ فرهنگی گل و سبزهای از آن بچیند.
حتی گزارش بیبیسی دربارهٔ واصفِ باختری با محتوای آنچنان سطحی و فقیر در حد شماری از پستهای عاطفی فیسبوکی نوشته شده بود.
و این در حالی است که در صفحهٔ فرهنگی بیبیسی از نویسندگان و شاعران ایرانی و خارجی بهنحوی بسیار متین و آبرومندی تقدیر میشود.
شاعران و نویسندگان نقش بهسزایی در حفظ و انتقال ارزشها و فرهنگها و هویتهای ملی در جوامع گوناگون بازی میکنند.
با این رویکرد اگر شاعران و نویسندگان و هنرمندان نمایندگان ادبیات و فرهنگ و تاریخ یک جامعه باشند و دستآوردهای هنریشان در حوزههای متفاوت بر دگرگونیهای اجتماعی و فرهنگی تأثیرگذار باشد، شاعری مثل واصفِ باختری و شخصیتهای ادبی و هنری و فلسفی دیگری که یا مثل او در غربت چهره در نقاب خاک کشیدند و یا بهدستِ رژیم تبهکارِ حزب دموکراتیک خلق نابود شدند، متأسفانه وجودشان در سرزمین قبیلهٔ خفشانِ شب – آنجا که زمان آراسته بهبادهای فاجعه سالها است بر پیکرِ جامعه تازیانه میزند – و در جغرافیایِ تاریکی بهنام افغانستان نمیگنجند و این یک بداقبالی تاریخی است.
همایون مُبلغ