فلسطین شاعری داشت به نام «معین بسیسو» که قصد معرفی او را ندارم؛ اما در خلق تصاویر شاعرانه و درهمتنیدگی نمادها در فرآیند شعر اعجوبهای است و جایزههای معتبری هم در جشنوارههای شعر نصیبش شده که بگذریم.
یک شعر معروف دارد به نام:
«سفر»
از همهی عناصر و نمادهای سفر از کشتی تا اسب و تکنیکهای سفر از دیرباز تا به امروز نمادسازی کرده و حرفهایش را پیرامون آنها ادا کرده؛
شعرِ بسیار طولانی و در عین حال جذابی است.
اما نماد واقعی سفر در جهان عربی چیست یا بگویید کیست غیر از «شتر»؟
اهمیت شتر که برای عرب مشخص است حتا قبلاً در همین کانال دلایلی ذکر کردم که چرا همین سال ۲۰۲۴م را بنسلمان سال شتر نامگذاری کرد؟
این شاعر «بسیسو» در این شعرش وقتی به شتر میرسد دیگر نمیگوید: مثلاً شتر جان راهت را بپیما یا بر گردهی صحرا و در مواجهه با توفانها چنین کن و چنان باش…
انگار برای شتری که در تاریخ بیابان و صحاری بیآب و علف امتحانش را پس داده نیازی به این فراخوانیها و حماسههای شاعرانه نیست.
شتر که سینه بر زمین میچسباند و مینشیند عرب آن را «مبرک» و برکت مینامید، کلمهی مبارک هم از همین ریشه است چون با نشستن شتران و خالی کردن بار کاروانها انگار که برکت تجاری و اقتصادی به شهر رو میکرده است.
بسیسو شاعر فلسطینی در بخشهای پایانی این شعر خطاب به شتر که عامل این برکتها بوده میگوید:
«أُشترا!
بر زخم خویش، سینه بچسبان و (کنایه از نشستن) و آبی بنوش!
أُشترا
دیریست که تشنه ماندهای
اُشترا
دیریست که راههای درازی پیمودهای
اُشترا
دیرزمانی است که بسی شکیباییها ورزیدهای؛
اما کجاوه و هودجی که بر تو بستهاند بهر سفر سلطان بوده است
و اینان هر یک (در هر منزل) که فرود آیند نخست تو را قربان میکنند
چنانکه هر یک هم بار سفر بندد، قربانیاش دوباره تو باشی.
با این حال
نه خیابانی از آن توست که در آن بهرت دریچهای گشوده باشد،
نه وطن و سرزمینی تو راست که
در آن قهرمانی یا حتا بُتی داشته باشی!
هماره تشنهای و
حتا قرابهای آب از آنِ تو نیست،
گرچه بر گامهای توست که
دریا و کشتیهایش جاری و رواناند.»
این شتر اما امروزه نماد چیست؟
به جز این مردمانی که عطش ناکارآمدیها آنها را از پای درآورده و هربار و هرباره بر دوشهاشان،مشکهایی پر از آبِ وعده و وعیدها، بار کردهاند و اما چون شتران صحرا در بیابانها از تشنگی جان سپردهاند؟
کالعیس في البیداء یقتلها الظمأ
و الماء فوق ظهورها محمول