روح قوانین پذیرفتهشده در میان گروهی از مردمان، بازتابدهندهی میزان بلوغ شعور آنان است؛ شعور اخلاقی، معرفتی و سیاسیشان. برای آنکه قانونی، اخلاقی و انسانی باشد، پیششرط آن، دستیابی قانونگذاران و پذیرندگان آن به بلوغ اخلاقی و انسانی است. در غیر این صورت، ممکن است قانونی وجود داشته باشد و حتی مأمورانی برای اجرای آن حاضر باشند، اما اجرای آن قانون، غیرانسانی و غیراخلاقی باشد.
کابل ۲۴: هنگامی که سربازان نازی، یهودیان را در سراسر اروپا به قتل میرساندند، رفتارشان مطابق با قانون بود. آنان خود را مأمور اجرای قانون میدانستند و با خیالی آسوده، دست به ترور یهودیان میزدند.
اما پرسشی که حتی تا محاکمهی آیشمن در اورشلیم مطرح شد، این بود: آیا عمل قانونی آن سربازان، اخلاقی و انسانی نیز بوده است؟ پاسخ را همه میدانیم و بر این امر توافق داریم که قانونی که انسانی را تنها به دلیل نژاد یا قومیتش به مجازات محکوم میکند، غیراخلاقی و غیرانسانی است.
پیشتر، با یک کارشناس ارشد حقوق دربارهی کشتار مهاجران غیرقانونی افغانستان در مرزهای ایران گفتوگویی داشتم. او به جهانی بودن قانون تیراندازی به مهاجران غیرقانونی اشاره کرد و نمونههایی از مرز امریکا و مکزیک را یادآور شد.
اما مسئله همان است: آیا کشتار مهاجران و آوارگان قاچاقی که در چارچوب قانون صورت میگیرد، انسانی نیز هست؟ و مأمورانی که خود را مجری چنین قانونی میدانند، اگر دست به اجرای قوانینی غیرانسانی بزنند، آیا مقصر نخواهند بود؟ در نهایت، این پرسش مطرح است که مأمورانی که پس از اجرای قانونی عملی غیرانسانی، شبها با وجدانی آسوده به خواب میروند، در چه سطحی از بلوغ اخلاقی قرار دارند؟
من یکی که حتی از تصور شلیککردن به روی کسی نیز دچار پانیک و وحشت میشوم، چه رسد به اینکه بتوانم شلیک کنم و شب بعدش آرام بخوابم.
جمشید مهرپور