نه کاملاً اینجاییم، نه آنجا. مثل «الف»، همهچیز را در یک نقطه تجربه میکنیم، اما با این تفاوت که آن نقطه درون ما نیست، بلکه ما درون آن حل شدهایم. زندگی هیبریدی، زیستن در گسل است؛ بین جسم و داده، بین لمس و تصویر، بین حضور و بازنمایی.
#جستارهای_فلسفه_و_هوش_مصنوعی
کابل ۲۴: این زیستنِ تکهتکهشده، ما را از موقعیتِ بودن به پیچیدگیِ پیوسته در حالِ شدن میبرد. مرزهای قدیمی واقعیت دیگر جواب نمیدهند. زمان دیگر خطی نیست؛ حافظه، پراکنده و تکهتکه است؛ و #زبان، نه فقط ابزاری برای ارتباط، بلکه خود میدان نبردیست که در آن بودن یا نبودن معنا، تعیین میشود.
آنسوتر از این زندگی چندلایه، جنگها هم ماهیت عوض کرده و دگرگون شدهاند. حکومتها با جنگهایی سایبری، در حافظههای دیجیتال یکدیگر نفوذ میکنند؛ در تاریکیِ سرورها، در سطرهای کد، در اعماقِ شبکهها رخنه دارند و زبانها را از درون تهی میسازند، تصویرها را وارونه میکنند، واقعیت را میدزدند و بهجای آن وهم مینشانند.
با خط کدی در سکوت، زیرساختی را فلج میکنند.حقیقت به داده، تقلیل پیدا کرده و جنگ نیز دیگر فقط بر سر سرزمین نیست، بر سر اطلاعات است، بر سر آگاهی، بر سر تفسیر.
خطر میتواند آواتاری بیچهره باشد در سوی دیگر شبکه، خط کدی آلوده، یا اطلاعاتی که حقیقت را دستکاری میکند، در خطوط نامرئی اینترنت، در حافظهی سرورها، در سطرهای برنامههایی که هر روزه به آنها اعتماد میکنیم.
در این میدان تازه، حملهها، با بدافزار و جعل واقعیت صورت میگیرد. حکومتها، شرکتها، و حتی کاربران معمولی، همگی همزمان سرباز و قربانی این درگیریاند. جنگ سایبری مرز نمیشناسد: از خانههای ما میگذرد، وارد گوشیمان میشود، ذهنمان را هدف میگیرد.
و در جهانی که “داده”، مهمترین منبع قدرت شده، کنترلِ روایتها، شکلی تازه از سلطه است. سلطهای که دارد قصهی زندگی ما را در معرض نفوذ، تغییر و بازنویسی قرار میدهد؛ درهمی از واقعیت و جعل، از آگاهی و اغوا.
«الف» را میتوانیم از زاویهای دیگر، نمادی از فضای سایبری ببینیم؛ جایی که همهچیز از خاطرات شخصی تا تاریخ بشری، از حریم خصوصی تا آرشیوهای دولت در دسترس فوری و همزمان قرار دارد. مثل الف، اینترنت هم «همهجا»ست، و همواره «اکنون» است.
دادهها گذشته را بازسازی میکنند، حال را تفسیر میکنند، و آینده را پیشبینی. در این معنا، «الف» استعارهای است از وضعیت هیبریدیای که در آن مکان و زمان از هم گسستهاند و نماد تلاش بشری برای بهدست آوردن تمام معناها و ذهنیتها در یک «لحظه اکنون» است، ولی زبان، زمان و ذهن برای انتقال آن ناکافیاند.
بورخس میگوید که مواجهه با بینهایت، نه نقطهای پایانیافته، بلکه آغاز دورانی از تردید، فراموشی و تردستی سوژه است و انسان معاصر در مواجهه با «کل بیکران»، با طنز، فاصلهسازی، و حاشیهنشینی، از اعماق وجود خودش محافظت میکند.
«الف» بورخسی نمادیست از تنش دائمی میان میل مطلق به دانایی و مرزهای بنیادین زبان، شناخت و سوژه. اما حالا که دیگر نمیتوان با دوگانههایی چون واقعیت/مجازی، جسم/ذهن، حضور/غیاب، جهان را فهم کرد، ما وارد وضعیتی شدهایم که در آن هر امر واقعی با شبحی دیجیتال همراه است؛ هر کنش بدنی، سایهای در شبکه دارد؛ و هر تصویر، بدلِ خود را در هزاران نسخه بازتولید میکند.
زندگی ما شده آمیزهای از بدنهایی که در خیابانها حرکت میکنند و دادههایی که در سرورها شناورند. جایی هستیم که مرز میان اصل و بدل فرو ریخته است.
در دل همین واقعیت-بازنماییشده، شکلی نوین از قدرت و درگیری سربرآورده است برای تسخیر حافظه و شکل دادن به تفکر و حتی به روایتِ زندگی ما؛ نه از مسیر خشونت عریان، بلکه از راه کنترل جریان دادهها، افکار، روایتها. قدرتی که سلاحش اطلاعات است، و قربانیاش حقیقت. و ممکن است هر لحظه تصویری جعلی از واقعیتی تازه خلق کند.
ادامه دارد…
مژگان خلیلی


