احمد ابوالفتحی: در همان جملههای آغازینِ «وقتی موسی کشته شد» متوجه میشویم که عامل قتل او طالبان است. آغازی مناسب برای داستانی که میتوانست پر از خشم باشد؛ مثلاً خشم علیه طالبان. اما ضیا قاسمی در رمانش خشمی ندارد.
در وقتی موسی کشته شد هیچکس آنگونه نیست که مینماید و وضعیتِ خداگونِ ما نسبت به شخصیتهای داستان این امکان را برایمان فراهم آورده است که تعبیری متفاوت از معنای رفتارها داشته باشیم؛ متفاوت از آنچه شخصیتها میپندارند. این شیوه از روایت امکانی فراهم آورده است برای عمیق شدن در «چرایی» کنشها همزمان با آنکه درگیرِ «چگونگی» آنها هستیم.
قاسمی بهسراغِ ریشههای کنش رفته است؛ بهسراغِ تبارشناسیِ کنش. او بستری فراهم آورده برای آنکه داعیهدارانِ حقیقت در روستایی دورافتاده در افغانستان (که در جایی یکی از آدمهای داستان میگوید ته دنیاست) بهجانِ هم بیفتند تا در نهایت به چنین پرسشی پاسخ بدهد: چه شد که بر قبرِ گورکاوِ قبرستانِ زرسنگ که تا هنگامِ مرگ سیوهفت قبر را خالی از استخوان کرده بود پرچمِ سرخ افراشته شد؟ اویی که بهگمانِ صاحبانِ حقیقت «بدقدم» بود چه شد که صاحبِ کرامت شد؟ کاری که قاسمی انجام میدهد پاسخ به چنین پرسشهایی است و بر پایهی پاسخهایش میشود به تبارشناسیِ باورها پرداخت.
راویای که قاسمی برای اثرش انتخاب کرده بسیار آگاه است. آگاه به ذهن و عینِ همهی شخصیتها و حتی آگاه نسبت به آناتومیِ استخوان. او بسیاری چیزها میداند که شخصیتها هرگز به آنها آگاهی نخواهند یافت؛ دانای کلی است که از جمله به آنچه هنگام نمازخواندن در سر شخصیتها میگذرد دسترسی دارد و هرچه میداند را با ما درمیان میگذارد.
اینگونه است که ما دربارهی آنچه بر اهالی زرسنگ گذشته بسیار بیش از خودشان میدانیم. ما در این روایت امکان یافتهایم همزمان با غوطهوری در پرسشِ «بعد چه میشود؟» به تامل دربارهی ابعادِ کنشهای متقابل بپردازیم: از زرسنگ فراتر برویم و دربارهی وضعیتهای بغرنج بشری در جوامعی که تعبیرهای ماورایی از امور در آنها اولویت دارند تامل کنیم.
اینگونه است که «وقتی موسی کشته شد» در سطح کشته شدن موسی نمیماند و طالبان را فقط یکی از داعیهدارانِ حقیقت میبیند و باورهایی که نتیجهشان میدان دادن به داعیهداران دسترسی به حقیقت والاست را تبارشناسی میکند.
خلاصهای از حرفهایم در جلسهی دیدار با ضیا قاسمی که به لطف علی دهباشی و نیز خانهی ادبیات افغانستان در کتابفروشی فرهنگان قریب برگزار شد.
پلها