نگرش بیدل در این بیت (نبری گمان که یعنی به خدا رسیده باشی) اشارهایست بهکسانی که بدون بیرون رفتن از تعلقاتِ خودی (نفس) گمان میبرند که بهخدا رسیدهاند و این گمان، تصور کاذبیست که آنان را فریفتهاست.
“نبری گمان که یعنی، بهخدا رسیده باشی
تو ز خود نرفته بیرون، به کجا رسیده باشی” (بیدل)
به تعبیرِ روشن، مفهومِ بیت را اینگونه میتوان فشرده کرد: انسانی که در گروِ تعلقات خودی (نفس اماره) باشد، هرگز بهمرحلهی وصل (رسیدنبهخدا) نمیرسد؛ زیرا نخستین اصلی که به فلسفهی وصل به خداوند میانجامد ، از خود بیرون رفتن؛ یعنی ترکِ خودی است .
پس باتوجه به عدمِ ترکِ تعلقاتِ خودی که منجر به ایجاد فاصله و سد در برابر رسیدنِ انسان بهخدا میشود، گمانِ رسیدن به خداوند، گمانِ خطاست.
با وصف آن که این تعبیر، تفسیر سادهای از مفهوم این بیت است؛ اما نگرشی که در این ساده گی ژرف قابل تأمل است، مسالهی “از خود برون رفتن” انسان یا بهتعبیر ساده: ترک تعلقات خودی (نفس اماره) برای رسیدن به خداوند است .
از خود برونرفتن یعنی چه؟:
همانگونه که در نخست گفته شد، بیرون رفتن از حوزهی تعلقات خودی، به معنای دریدن پردههای حجابِ نفس است که انسان در فرایندِ رسیدن به مرحلهی وصل بهخدا ، آنها را می درّد تا، بهوصل، دست یابد .
” خود” یا ” خودی” مساوی به نفس است که انسان را در حوزهی تعلقات فردی و نفسانیاش محصور میسازد و در واقع سدی میشود در برابر رسیدن به خداوند .
درگیرودار تعلقات “نفس” و علاقهی مفرط انسان برای رسیدن بهخداوند، انسانِ آگاه مانند: ” حافظ” برخود نهیب میزند که:
“میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست
تو خود حجابِ خودی حافظ از میان برخیز! ”
بیشُبهه ” بیدل” با تأکید بر مسألهی از میان برداشتن این ” حجابِ خودی”، به این نکته اشاره میکند که عالم”خود” (کثرتالوجود) زمانی میتواند با اصلِ “وحدتِ وجود” (خداوند) یکی شود که از جهان “کثرت” (خود) بیرون شده باشد؛ زیرا در نگرشِ عرفان وحدتِ وجودیِ بیدل، “دویی” و “دوگانگی” جا ندارد و وحدتِ وجود جز ” هستیِ مطلق” و ” قدرتِ مطلق” نیست.
نگرش بیدل در این بیت (نبری گمان که یعنی به خدا رسیده باشی) اشارهایست بهکسانی که بدون بیرون رفتن از تعلقاتِ خودی (نفس) گمان میبرند که بهخدا رسیدهاند و این گمان، تصور کاذبیست که آنان را فریفتهاست.
ویژهگی نگرش بیدل در این بیت آنست که وی تنها به انتقاد صرف از مسالهی “گمانِ کاذب” در جهانِ “کثرت” نمیپردازد؛ بل با اشارهی انتقادی، راه بیرون رفت از حصارِ نفس و تعلقاتِ ” خودی ” را به انسان نشان میدهد و تنها به انتقاد و نظاره، بسنده نمیکند.
جاویدفرهاد