سالها پیش، پدر فرهیختهام ماجرای جالبی را که در محضر زندهیاد “شایقِ جمالِ کابلی” رخ داده بود و خود گواه آن بود، در مورد این بیت مشهور ” حافظ ” : ” کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز+ باشد که باز بینیم دیدار آشنا را ” برایم نقل کرد:
شماری از ادیبان آن روزگار در کابل، در مورد کاربرد معنایی واژهی “شکسته” و “نشسته” در مصرع :”کشتی شکستگانیم (نشستگانیم) با هم مشاجرهی لفظیِ ادبی داشتند.
برخی بهدلیل استنادی که داشتند و در چاپهای گونهگونی که از دیوان “حافظ” منتشر شده بود، بر کاربرد واژهی “شکسته” و شماری دیگر بر کاربرد واژهی “نشسته” تأکید میکردند.
سرانجام فیصله شد تا در بارهی درستی کاربرد این واژه از استاد ” میر غلام حضرت” مشهور به “شایق جمال کابلی ” در این باره بپرسند.
هنگامی که نزد او رفتند، وی سخت مصروف سرودن شعری بود و آمدن این جمع در آن لحظههای ملکوتی آفرینش شعر، چندان به مزاجش برابر نبود….
آنان مشکل را به گونهی فشرده برایش گفتند و استدلالهای همدیگر را برای رد و پذیرش این که آیا این مصرع را “کشتیشکستگان” بخوانند یا “کشتینشستگان “، بیان کردند.
“شایقِ جمال” که خُلقش از بهر از دست دادن فُرصت سرودن شعرش تنگ شده و فضای شاعرانگیاش بههم خورده بود، بیمحابا، با ظرافت ویژهای و با استناد از حافظ بزرگ در مصرع دوم پاسخ داد:
” برخی شکسته گویند، جمعی نشسته خوانند
ای شیخِ پاک دامن، معذور دار مارا ”
ادیبانِ کابلی وقتی این پاسخ را شنیدند، به گفتهی پدرم: بیسروصدا و “یکهپر، یکهپر (یعنی تک تک) محضر شایق جمال را ترک کردند و دیگر چیزی نپرسیدند.
جاویدفرهاد