نگاهی به پدیده فراماسونری و فراماسون‌ها در جهان و افغانستان

شاید بارها اصطلاحات و کلمه‌هایی مانند «فراماسونری» و «فراماسون» را شنیده باشید. معمولاً از این عبارت‌ها زمانی استفاده می‌شود که بخواهند شخصی را در وابستگی به یک جریان موهوم و بدنام، تخطئه و محکوم کنند.

کابل۲۴: فراماسونری گرفته شده از کلمه فرانسوی فرانماسون (franemason) بوده که ترجمه لغوی آن معمار و «بنّای آزاد» و یا دقیق‌تر، به معنای «سنگ‌تراش آزاد» است. بعداً این اصطلاح مانند اصطلاحاتی چون «مافیا=وطن‌دوستی»، «استعمار= آباد کردن» و «جهاد=تلاش» دچار تحول معنایی شد.

توضیح این که فراماسونری در واقع اتحادیه یا انجمن بنّایان آزاد در قرون وسطی بود که سعی می‌کرد اعضای آن به «بیگاری» گرفته نشوند. در آن عصر که در اروپا ساختن کلیسا معمول بود، معماران و بنّایان کلیسا از حاکمان و شهرداران درخواست کردند تا زورگویان جامعه فئودالی از آنان کار مفت نکشند.

آن‌ها برای آن‌که بتوانند پیشنهاد خود را به تصویب برسانند، اتحادیه‌ای به نام فراماسون، یعنی بنّایی که آزاد است و بدون مزد کار نمی‌کند، به وجود آوردند و برای کارگران مستعد کلاس‌های آموزش بنّایی و معماری به نام «لژ» دایر کردند. در آن دوره به عضو فراماسونری، فراماسون یا ماسون می‌گفتند.

رازداری حرفه‌ای موجب شده بود که این کلاس‌ها اسرار صنفی خود را شدیداً مخفی کنند. با آغاز دوره رنسانس در اروپا، دوران ساختن کلیسا به تدریج به پایان رسید و فراماسونری حرفه‌ای نیز از رونق افتاد.

تا اینکه در قرن هجدهم میلادی، کسانی که ربطی به صنف بنّایان نداشتند، دستگاه فراماسونری را دوباره سازمان دادند و هدف از این سازماندهی را تحکیم اصول اخلاقی و برادری و همکاری با یکدیگر دانستند؛ چیزی شبیه جنبش «اخوان‌الصفا» که در قرن چهارم هجری در بصره و بغداد ایجاد شد.

فراماسون‌ها در اصل ماهیتی لیبرال و مترقی داشتند که با شعار برابری، مساوات و برادری نقش بزرگی در مهار دیکتاتورها و دولت‌های استبدادی بازی کردند.

اولین لژ فراماسونری جدید یا فرقه سیاسی و باشگاه اعیان و اشراف در سال ۱۷۱۷میلادی در انگلستان تأسیس شد که مهم‌ترین ارکان تعلیماتی آن، رازداری و اطاعت مطلق از رؤسا بود.

دولت انگلستان نیز با استفاده از این فرصت، از سال ۱۷۳۰میلادی سازمان فراماسونری سیاسی را در جهت گسترش قلمرو امپراتوری خود و ترویج تعلیمات مد نظرش در کشورهای دیگر، از جمله در آمریکا که هنوز مستقل نشده بود، به کار گرفت.

فراماسون‌ها در ایران نیز چه قبل از انقلاب مشروطه و چه پس از مشروطه، فعالیت مخفیانه خودشان را داشتند و غالباً افراد تحصیل‌کرده و ذی‌نفوذ در ساختار قدرت را جذب تشکیلات خودشان می‌کردند.

در دوران قاجار، به پیشنهاد «میرزا ملکم خان» ناظم‌الدوله، واژه «فراموش‌خانه» به عنوان معادل فارسی فراماسونری رایج شد.

رازداری و سرشت مخفیانه فعالیت فراماسونری، احتمالاً مبنای پیشنهاد فراموش‌خانه به عنوان معادل فارسی کلمه فراماسونری بوده است.

در منابع متعددی، از «سید صادق طباطبایی» از روحانیان پیشرو عصر قاجار، سید جمال‌الدین افغانی و کمی بعدتر، «محمدعلی فروغی» از ادیبان، نویسندگان و مقامات دوره پهلوی به عنوان فراماسون‌های برجسته یاد شده است اما از آنجا که نگارنده به صورت موردی و مصداقی تحقیقی در این خصوص بویژه درباره عضویت سید جمال‌الدین در لژهای فراماسونری انجام نداده است، چنین گزارش‌هایی را تأیید و یا رد نمی‌کند ولی گمان غالب آن است که سید جمال‌الدین عضویت فراماسونری داشته ولی بعداً انصراف داده است.

در صفحه ۸۴ کتاب «سیری در اندیشه سیاسی عرب» نوشته «حمید عنایت» به نقل از «شیخ محمد عبده» همراه و شاگرد سید جمال، علت بیرون آمدن سید جمال‌الدین از سازمان فراماسونری در مصر را هنگامی می‌داند که «استاد بزرگ فراماسونری انگلیس یعنی شاه‌زاده ویلز از مصر دیدن کرد، لژهای فراماسونری و فراماسونان مصر مقدم وی را بسیار گرامی داشتند و یکی از فراماسونان او را ولیعهد خطاب کرد.

سید جمال‌الدین بر این کار اعتراض کرد و گفت که کسی اجازه ندارد هیچ عضو فراماسونری را این گونه خطاب کند، حتی اگر ولیعهد بریتانیا باشد.»

به هر حال، ماجرای حضور فراماسونری در افغانستان، سابقه بیشتری از حضور این جریان در ایران و حتی برخی از کشورهای خاورمیانه دارد. یک کتاب که در سال ۱۲۹۰هجری قمری برابر با ۱۸۷۴میلادی در چاپ‌خانه «منشی نول‌کشور» شهر «لکنهو» هند چاپ شده است، از موجودیت یک نهاد فراماسونری در کابل تحت عنوان «جادوگرخانه» خبر داده است.

این کتاب «افشای اسرار فریمشن» نام دارد که در چهل صفحه، شش صفحه اول و چهار صفحه آخر آن به زبان اردو و بقیه به زبان فارسی توسط «محمد ظهیرالدین خان بهادر بگرامی» و «میان داوودخان» نوشته شده است.

هرچند این کتاب روایت انتقادی و گاه الحادی از جریان فرماسونری در شبه‌قاره هند و افغانستان دارد اما اطلاعات خوبی از حضور فراماسون‌ها در کابل ارائه می‌دهد.

مقطعی که کتاب اسرار فریمشن درباره حضور فراماسون‌ها در شهر کابل سخن می‌گوید، سال‌های ۱۸۳۹ تا ۱۸۴۲میلادی است که انگلیس‌ها در معیت شاه شجاع دُرانی در کابل حضور داشتند.

شاه شجاع که در همین برهه از تاریخ به قتل رسید، نسبت به اعضای فراماسونری کابل، مشکوک شده بود و به همین دلیل جاسوسانی را بین آنان استخدام کرده بود.

با این حساب، می‌توان گفت که جریان فراموسونری در افغانستان، قبل از شکل‌گیری این جریان در بسیاری از کشورهای اسلامی بوده است.

جنبش فراماسونری در افغانستان در قرن نوزدهم میلادی خلاصه نشد بلکه در سال‌های بعد و قرن بیستم هم ردپای این جریان در افغانستان دیده شده است؛ به گونه‌ای که «لودویگ آدمک» در جلد دوم تاریخ روابط سیاسی افغانستان نوشته است که انگلیسی‌ها توانسته بودند امیر حبیب‌الله خان را در هنگام بازدید وی از هند به سازمان فراماسونری جذب کنند.

چندی پیش ماجرای این سفر را که چگونه انگلیس‌ها امیر افغانستان را به دام دو پرستوی اطلاعاتی خود انداختند، باهم مرور کردیم و ممکن است که انگلیس‌ها افزون بر این، امیر را به دام گروه‌های فرامانسونری تحت امر خود هم گرفتار کرده باشند.

گمانه‌ای هم وجود دارد که گویا نادرخان و برادرانش هم در زمان حضور در «دیره‌دون» هند به عضویت سازمان فراماسونری درآمده بودند. همچنان پنداشته می‌شود که شمار بسیاری از ترک‌ها و هندوستانی‌های مهاجر به کابل در دوره حبیب‌الله خان از اعضای لژهای فرماسونری متعلق به کشورهای انگلیس، فرانسه و آلمان بوده باشند.

می‌توان چنین نتیجه گرفت که برخی از اعضای جنبش مشروطه‌خواهی در افغانستان که گرایش‌های اپوزیسیونی به منظور ساقط کردن دولت حبیب‌الله خان را داشتند نیز مستقیم یا غیر مستقیم با سازمان فراماسدنری پیوندهایی داشته‌اند اما با قاطعیت نمی‌توان در این باره اظهارنظر کرد زیرا هنوز تحقیق جامع و کاملی درباره جریان فراماسونری در افغانستان انجام نشده است.

به هر صورت، لژهای فراماسونری در سده‌های هجدهم و نوزدهم میلادی، محل آموزش و آموختن لیبرالیسم/ آزادی‌خواهی و اومانیسم/ انسان‌گرایی بود.

البته اسرار سیاسی دولت‌ها نیز به دلیل ذی‌نفوذ بودن بسیاری از ماسون‌ها، طبیعتاً در این لژها رد و بدل می‌شد. به همین دلیل فراماسونری از سوی مخالفانش، نهادی قلمداد گردیده که یکی از کارکردهایش جاسوسی برای بیگانگان بویژه انگلیسی‌ها بوده است.

همین‌طور فراماسون‌ها سعی می‌کردند که علم، پیشرفت و فرهنگ غربی را در کشورهای خود، گسترش و توسعه دهند. هرچند فعالیت‌های فرامانسون‌ها با هدف زدودن خرافات از جامعه و محدود کردن استبداد دینی و سیاسی صورت می‌گرفت اما افراط و زیاده‌روی در این هدف، باعث شد که در برخی از مقاطع تاریخی ارزش‌ها و سنت‌های جوامع نیز از سوی فراماسون‌ها نادیده گرفته شود.

در حقیقت، عقاید لیبرال جنبش فراماسونری چه در اروپا و چه در کشورهای اسلامی، باعث واکنش‌های گروه‌های مذهبی و حتی ملی‌گرایان شده بود.

فراماسون‌ها در اروپا با نظام طبقاتی مسیحیت و در کشورهای اسلامی با سلطه مطلق روحانیت، مخالفت داشتند. این عملکرد فراماسون‌ها باعث دشمنی کلیسای کاتولیک روم و همین‌طور منجر به مخالفت نهادهای دینی و مذهبی در کشورهای اسلامی با جنبش فراماسونری شد. لذا نهادهای مذهبی وابسته به کلیسا در اروپا و جامعه روحانیت کشورهای اسلامی، حرکت فراماسونری را یک جریان ناپسند، مطرود و منفور معرفی کردند.

به گونه‌ای که تا مدت‌ها هر کسی را که می‌خواستند بدنام کنند، فراماسون می‌نامیدند. این برچسب‌زنی‌ها اگرچه در حال حاضر تا حدودی منسوخ شده است ولی هنوز هم گاهی به چشم می‌خورد.

با این حال نباید فراموش کنیم که ماهیت مخفی فعالیت‌های فراماسونری و توطئه‌اندیشی و نفرت پراکنی‌های سیاسی و فرهنگی‌ای که از جانب برخی از اعضای فراماسونری صورت می‌گرفت، منشأ شکل‌گیری تئوری توطئه علیه فراماسون‌ها از شیطان‌پرستی با نمادها و علائم خاص گرفته تا تبهکاری بوده و هست.

این را هم به یاد داشته باشیم که دولت‌ها و ملاها به دلیل این که فراماسون‌ها نقش آنان را در جامعه کم‌رنگ می‌کردند، درصدد مخالفت با آنان برآمدند و فراماسون‌ها را به ارتکاب انواع ناهنجاری‌ها متهم کردند.

نگارنده، ریشه جمال‌الدین‌ستیزی را در این امر یعنی واکنش ملاهای تمامیت‌خواه و حاکمان مستبد و دیکتاتور به ایده‌های سید جمال‌الدین می‌داند.

القصه این که اگر بخواهیم جریان فراماسونری را با یکی از نهادهای عصر حاضر مقایسه کنیم، این جریان شبیه نهادهای مدنی فعلی بود که عملکرد یک لژ با لژ دیگر متفاوت و گاه متضاد بوده است.

مثل این که به گفته لودویگ آدمک، امیر حبیب‌الله خان جذب لژهای فراماسونری انگلیس شده بود؛ در حالی که گمانه‌ای از حضور مخالفان وی نیز در لژ دیگری وجود دارد. همچنین محتمل است که افراد اصلاح‌طلبی مثل سید جمال‌الدین عضویت لژی را در مصر داشته بوده باشد اما همزمان با آن، جاسوسانی از انگلیس در لژ دیگری علیه سید هم فعالیت می‌کرده‌اند.

با این تعریف، حضور و عضویت در لژهای فراماسونری به خودی خود، نه مزیت و نه قباحت داشته است بلکه خوبی و بدی اعضای چنین جریانی را باید از عملکرد آنان قضاوت کرد.

سخن پایانی این که ممکن است در عصر حاضر افراد جاسوس، نامطلوب و مطرود، عضویت نهادهای مدنی را داشته باشند اما از نقش مثبت این نهادها در جامعه نیز نمی‌توان چشم‌پوشی کرد. جنبش فراماسونری نیز همین فاکت را داشته و می‌پذیریم که افراد جاسوس و عناصر نامطلوب از نام این جنبش برای اهداف خود استفاده می‌کردند اما کمک جریان فراماسونری به مهار استبداد سیاسی و دینی، زدودن خرافات از جامعه و توسعه علم و پیشرفت در کشورها را هم نباید نادیده گرفت.
محمد مرادی

مدیر خبرگزاری
کابل ۲۴ یک خبرگزاری مستقل است، راوی رویدادهای تازه افغانستان و جهان در ۲۴ ساعت شبانه‌روز. کابل ۲۴ در بخش‌ بازتاب‌ خبرهای تازه، تهیه‌ گزارش‌، ارائه تحلیل‌های کارشناسانه و حمایت از حقوق انسانی همه مردم افغانستان به ویژه زنان و اقلیت‌ها، و تقویت‌ و ترویج آزادی‌های اساسی و انسانی فعال خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *