«سزار منوتی» میگفت من با فلسفه ارجنتین را قهرمان جهان کردم؛ اما وقتی مارادونا را دیدم، فهمیدم که چیزی فراتر از فلسفهی فوتبال به وجود آمده است.
کابل۲۴: دیشب پس از قهرمانی ارجنتین در قطر، نخستین چیزی که به ذهنم آمد، همین جملهی سزار منوتی بود و این که این روزها چقدر جای مارادونا خالی است! کاش او را هم در ورزشگاه «لوسیل» میدیدیم که از کیفور شدن ارجنتینیها با تمام وجود کیف میکند؛ اما حیف!
آرجنتین دیشب خیلی چیزها را در مستطیلسبز تغییر داد و به ما گفت که اگر فلسفه میتواند تیمی را قهرمان کند، چرا عشق و اتحاد نتواند این کار را انجام دهد؟
آیا چیزی فراتر از عشق در دنیا هست؟
همان عشقی که تار و پود تمام اجزای تیم و تماشاگران ارجنتینی را از بوئنس آیرس تا قطر به یکدیگر پیوند داده بود. عشقی که به ارجنتینیها شجاعت میداد تا از هیچ غولی نترسند، عشقی که روح فداکاری را در بین آنها نهادینه کرده بود.
ارجنتینیها در قطر شجاع بودند، دلیل شجاعت شان هم آن بود که همهی شان به سود منافع بزرگ ملی، از منفعتهای شخصی و انفرادی شان در قالب یک تیم شجاع و فداکار عبور کرده بودند!
ما باید از قهرمانی ارجنتین در جام جهانی یاد بگیریم و از خود سؤال کنیم که چرا تیم ارجنتین در یک روح واحد حل شده بود؟ چرا آنها اینهمه از «مسی» حمایت میکردند؟ حمایتی که «کریس رونالدو» در پرتگال نداشت.
چرا شاگردان اسکالونی و حتا خود او، منم منم را در خود کشته بودند؟
چرا باید مفسران و کارشناسان فوتبال با تماشای بازیهای ارجنتین، به یک جملهی معروف میرسیدند؟
«همه برای یکی و یکی برای همه»!
راز موفقیت ارجنتین چه بود؟ فلسفه یا اتحاد؟
اگر سزار منوتی به دنبال فلسفه بود، اسکالونی به سراغ اتحاد و عشق رفت. او به شاگردانش یاد داد که چطور حول محور جادوی جادوگر تمام دورانها بازی کنند.
کسی که حالا اسطورهی تمام اساطیر مستطیلسبز است!
ارجنتین به ما یاد داد که چطور یک تیم با اتحاد و یکدلی، میتواند ناممکنها را ممکن کند و از هیچ به همه چیز برسد.
اسکالونی که حالا دائمیترین مربی موقت تاریخ است، به بازیکنانش فهمانده بود که راز جاودانگی در چند چیز خلاصه میشود، «اتحاد تیمی، عشق به مردم و رهبری مسی»!
اسکالونی به بازیکنانش فهمانده بود که باید همهی توپها به «مسی» ختم شوند؛ چون او دیده بود که هیچ کسی بهتر از مسی نمیداند با آن توپ لعنتی چه کار کند، مسی که بیش از هر کسی دیگر عاشق قهرمانی ارجنتین بود!
هماهنگی، اتحاد و عشق سه ضلع موفقیت بزرگ ارجنتین بودند که همه چیز را در ذهن بازیکنان آن واضح و آداپته کرده بود تا همه چیز سر جای خودش باشد، مسائلی مثل احترام بزرگتر و کوچکتر و حمایت از بزرگان.
گاهی شاید از خود بپرسیم که چرا باید همه چیز در ارجنتین به مسی ختم شود؟ جواب این است، اگر مسی نه؛ پس چه کسی؟
چند بار در جام جهانی دیده شد که حتا اسکالونی هم گاهی خود را در برابر آنچه مسی در زمین انجام میداد، کوچک حس میکرد. اسکالونی که سرمربی و تصمیمگیرندهی نهایی بود؛ اما رفتار او با جادوگرش، درست مثل رفتار یک فرمانده با یک امپراطور بود.
از نظر صلاحیت و قانون، مسی در اختیار اسکالونی بود؛ ولی او رفتار با ستارهها را بلد بود و هیچگاه، حتا در روز باخت به عربستان با آنها به مشکل نخورد. هر چه بود، ستایش و تمجید بود؛ آنهم ستایشهای دو طرفه!
اسکالونی میگفت، مسی بهترین بازیکن تاریخ است و مسی هم همیشه تاکتیکها و برنامههای او را ستایش میکرد، یک عشق دو طرفه که هر دو سرش یک ارتباط برد برد بود.
مسی به آرزوی بزرگش رسید، اسکالونی در قطار بزرگان ارجنتین ایستاد و مردم این کشور قهرمان جهان شدند.
واقعیت آنست که ارجنتین در شروع مسابقات، تیم دهن پر کن و ترسناکی برای مدعیان قهرمانی نبود، ستارههای بزرگی به غیر از مسی نداشت –که او هم پیر شده بود-؛ اما این تیم واقعا تیم بود و روح بزرگی داشت.
انگار تمام انرژی مردم ارجنتین و همهی آنهایی که با عشق در خیابانهای بوئنوس آیرس سرود میخواندند، در ساق پاهای بازیکنان این تیم ذخیره شده بود.
این متحدترین تیم تاریخ ارجنتین بود، دیماریا را دیدید چه کار کرد؟ کسی که در روزهای آخر فوتبالش است و تمام طول بازی را اشک ریخت و تا بینهایت مصمم بود!
«مارتینز» را با آن چشمهای از حدقه برآمدهاش دیدید؟
«دی پائول» که رسما کیسهبوکس تیم بود، کسی که رسانهها او را تا سر حد محافظ شخصی مسی پایین آوردند؛ اما او دم نزد و آنقدر جنگید تا خاطرات جنگجوی مثل «دیهگو سیمئونه» فراموش شود!
آرجنتین همان تیمی بود که هوادارانش در سرودهای افسانهی شان به دنبالش بودند، تیمی متحد با روح جنگندگی بالا که از انجام تا فرجام برای سربلندی مردم کشورش مبارزه میکرد.
آنها همیشه وقتی یک رهبر بزرگ و یک دروازبان مبارز داشتهاند، درخشیده و بزرگی کردهاند. درست مثل روزهای که «مارادونا» و «گوی کوچهآ» پیراهن این تیم را میپوشیدند.
فوتبال ارجنتین انگار بدون یک رهبر بزرگ، کارش گره میخورد. روزهای که مسی مثل امسال نبود و دیگران پروانهوار دور او نمیچرخیدند، این تیم سر در گم بود؛ ولی بالاخره ارجنتینیها پس از یک انتظار طولانی و کشنده، با عشق و اتحاد قهرمان جهان شدند، قهرمانیای که پیراهنش بر تن مردم دیوانهی فوتبال این کشور فراخ نیست!
مخالفان مسی، هر چه دل شان میخواهد بگویند که با آن دلایل و گفتهها –بیشترینه من درآوردی- چیزی در تاریخ تغییر نخواهد کرد؛ چون آنچه که او داشت، خالصانه در زمین گذاشت و در نهایت مزد لیاقتهایش را برداشت.
او که رنجهای زیادی کشید؛ اما از قدیم گفتهاند، «نابرده رنج، گنج میسر نمیشود»!
او تمام رکوردها را جا به جا کرد و بسیار چیزها را تغییر داد، از جمله بحث طولانیای بهترین بازیکن تاریخ را. او اگر چه از نظر تعداد جامها، توپهای طلا، کفشهای طلا، تعداد آقای گل شدنها و سایر افتخارهای بزرگ بهتر از دیگران بود؛ اما قهرمان جهان نشده بود که به آن هم رسید!
میگفتند مسی، رهبر خوبی نیست و حتا من نیز آن را باور داشتم؛ اما او امسال رهبر واقعی تیمی بود که از سیر تا پیازش، چنان تشنهی قهرمانی بودند که پیش از این سابقه نداشت!
بازیکنانی که مطیع رهبر شان بوده و حاضر بودند برای او هر کاری انجام دهند.
سؤال این است که تسلیمپذیری بازیکنان ارجنتین تا این حد و احترام به مسی، از کجا میآید؟
جواب این سؤال بسیار ساده است.
سالها درخشش و جادوگری مسی در فوتبال، تعداد زیاد جوایز و جامها، تأثیرگذاری روی 21 گل ارجنتین در جام جهانی -که بالاتر از هر بازیکنی در تاریخ است-، بردن دو بار توپ طلای جام جهانی و این که هیچ کسی به اندازهی او بهترین بازیکن جام جهانی نشده، دلیل آن است.
دلیل اتحاد تیمی و محور بودن مسی در تیم ارجنتین، 42 جامی است که او در طول دوران بازی اش بالای سر برده و پس از «دانیل پاسارلا» و «دیهگو مارادونا»، سومین کاپیتان تاریخ این کشور است که جامهای بزرگی را به دست آورده است!
دلیل قهرمانی ارجنتین و ستاره شدن بازیکنان این تیم در جام جهانی، عشق به اسطورهها است و این که مسی از نظر عاشقان فوتبال «GOAT» یا بهترین بازیکن تمام دورانها است.
نعمتالله رحیمی