۱_ امروز آزادی بخشی از زندانیان فلسطینی و اسرائیلی به لحظەای دراماتیک در تاریخ خاورمیانه تبدیل شد.
کابل ۲۴: پس از 47 روز جنگ ویرانگر که غزه را به تلی از آوار تبدیل کرد، آتشبس موقت چهار روزه در حکم روزنەی امیدی است که تمام جهان با نگرانی در جستجوی آنست.
توقف چهار روزەی جنگ و مبادلەی اسیران، حاصل قسمی واقع بینی سیاسی و نوعی توازن قدرت است که منطق خود را به دو دشمن سرسخت تحمیل کرده است.
پرسش اصلی این است که چرا تاریخ انقضای این عقلانیت فقط چهار روز است؟ چرا خاورمیانه محکوم است در چرخەی باطل خشونت و سازش دست و پا بزند و یک راه حل سیاسی پایدار جایگزین نمیشود!
۲_ احتمالا بزرگترین آموزگار واقع گرایی سیاسی در روزگار ما نیکول پاشینیان نخست وزیر ارمنستان است.
کسی که شجاعت آن را داشت که در بحبوحەی یک شکست نظامی خرد کننده، جانب خرد و دوراندیشی را نگه دارد و بجای خطابەهای شورانگیز و حماسی از سازش های دردناک سخن بگوید!
به ظن قریب به یقین دانش تاریخی پاشینیان از میانگین مردم کشورش و به ویژه افراط گرایان ارمنی بیشتر است.
او میداند که امتداد جغرافیای تاریخی سکونت ارامنه حتی چند ولایت بزرگ شرق و جنوب شرق ترکیه را هم در بر میگیرد، اما میداند که داشتم داشتم حساب نیست، دارم دارم حساب است!
پاشینیان ضمن اذعان به این حقایق، دیواری ستبر میان عقلانیت نظری و عقل عملی کشید و گفت: دومی میگوید همین مساحت 30000 کیلومتری ارمنستان هم در خطر است و تاریخ تضمین نکرده است که کشور کوچک فعلی چون بر بنیاد حقانیت بنا شده، حتما میماند!
امروز بر اثر فرسایش ساختارهای نظام جهانی و زیرساختهای منطقەای آن، تا زمان گذار کامل به نظمی دیگر که دوام و ثبات کافی داشته باشد، سیاهچالەهایی بوجود میآید که ممکن است برخی کشورها را در خود فرو برد و واقعیتهای جدیدی را خلق کند.
چه بسیار کشورهایی که بر اثر جذر و مدهای سیاست جهان از بین رفتند و واحدهای سیاسی جدیدی جای آنها را گرفتند.
۳_ پیدایش اسرائیل در سال 1948 محصول توازن قدرت جدید پس از جنگ جهانی دوم بود.
اگر همان زمان عربها قطعنامەی تقسیم سرزمین تاریخی فلسطین را میپذیرفتند و دولت فلسطینی را در حدود نیمی از این جغرافیا بنا میکردند، تاریخ خاورمیانه مسیر دیگری مییافت.
احتمالا جمال عبدالناصر بیش از هر کسی مسالەی فلسطین را از مسیر واقع گرایی بیرون آورد.
پیروزی تصادفی مصر در جنگ 1956 که بیش تر ناشی از مخالفت توامان امریکا و شوروی با تجاوز سە گانەی اسرائیل، فرانسه و انگلیس به مصر بود، دیدگاه های سیاسی و تخیل انقلابی وی را شکل داد.
او این پیروزی را نتیجەی عاملیت و شایستگی انقلابی خود میدانست و با دمیدن در تنور رادیکالیسم سر از فاجعەی جنگ شش روزەی 1967 درآورد. اسرائیل بقیەی سرزمین های فلسطینی را اشغال کرد و وضعیت به مراتب بغرنجتر گردید.
این شکست فاجعهبار ملی گرایان و چپها را تضعیف کرد و زمینەی میدان داری اسلام گرایان را فراهم آورد.
کسانی که معتقد بودند با شعار الله اکبر میتوان فلسطین را آزاد کرد.
۴_ به لحاظ نهادی میان دموکراسی و واقع گرایی و اتخاذ تصمیمات سنجیده و توام با مسئولیت پذیری قسمی ارتباط نهادی وجود دارد.
چیزی که خاورمیانه و دولتهای حاکم بر آن از آن رنج می برند.
پاشینیان که در فرایندی دمکراتیک انتخاب شده و نگران بازتاب تصمیات خود است، انس بیشتری با این مفاهیم دارد.
با این اوصاف میتوان پرسید، چرا اسرائیل که دارای نوعی دموکراسی لیبرال است، فاقد هر گونه واقع گرایی سیاسی و انگیزەهای خیرخواهانەی منتج از آن است؟
پاسخ این است: تداوم اشغال و ستمگری به مدت شش دهه و تثبیت نوعی نظام آپارتاید علیه فلسطینیان، وجدان دموکراسی آن را نابینا کرده است.
عجین شدن دموکراسی با اشغالگری نهایتا سر از کژراهەهایی چون دولت شخصی و فاسد نتانیاهو و تبدیل آن به رژیم های اقتدارگرای نوین در می آورد.
رژیمی که امنیت و تفاسیر نژادپرستانه از آن به ایدئولژی سیاسی تبدیل میشود. اما همین هدف به ضد خود تبدیل و شکست بزرگ هفت اکتبر را رقم میزند.
۵_ واقع گرایی سیاسی یعنی عمل کردن بر اساس راهبردهایی پرفایده و کم هزینه. یعنی درست کردن پلی میان آنچه می خواهیم و آنچه می توانیم بدست بیاوریم.
جنگ اخیر بیش از هر تحولی در نیم قرن گذشته مسالەی فلسطین را زنده و جهان را دوباره از رنج و حرمان فلسطینی های آواره و تحت محاصره آگاه کرد.
همچنین بیش از هر زمانی راه حل دو دولت که تا دو ماه پیش مرده فرض می شد، به دستور کار دولت ها برگشت.
آنچه تاکنون اسرائیل در غزه انجام داده، برتری مطلق آتش بوده نه برتری منطق!
خاکستر کردن غزه و تنبیه جمعی مردم آن برای اسرائیل امنیت نمیآورد و هفت اکتبرهای دیگر در کمین خواهد بود.
اگر هفت اکتبر مساله مند شود، اسرائیلی ها می فهمند که صلح از اشغال گری و تبعیض نژادی، امتیت آورتر است.
صلاحالدین.خدیو