به جرات میتوان گفت که بهترین بازی جان وین در “جویندگان” جان فورد است. در این فیلم او نقش عمو اتان را بازی میکند که برای پیدا کردن خانه اش که توسط سرخپوستها به آن حمله شده است و دختر برادر او را دزدیده اند، از جنگ به خانه بر میگردد.
کابل۲۴: پیدا کردن دختر برادرش به عقده ذهنی او در فیلم تبدیل میشود و هرچه بیشتر دنبالش میگردد بیشتر شیفته پیدا کردن او میشود.
ما این عقده را میتوانیم زیر ظاهر خشن او ببینیم که در حال جوشیدن است و میتوان گفت که ماموریت او فقط پیدا کردن دختر برادرش نیست بلکه برنامه های دیگری هم در ذهن دارد.
اما در رودخانه سرخ، کاراکتر او، توماس دانسون، همانند “جویندگان” در رنج است. اول بخاطر بردن احشام به کالیفرنیا سپس در تضاد با پسر خود (مونتگمری کلیفت) که جانشین او هم هست.
یک بدبینی همراه با غضب در چشمان او موج می زند. بیست سال بعد از آن فیلم شاخص، بازیِ برونی تری ارائه داده است اما از نظر دقت و قدرت به همان اندازه یکسان میباشد.
شاید هر دو اجرا چشم نواز باشند اما رودخانه سرخ فیلم بهتری است.
رودخانه سرخ، فیلمی که وین هشت سال زودتر با هاوراد هاکس قصه گونه جان فوردِ اسطوره ساز ساخت، فیلم شفاف تری است.
کلیفت (در اولین و بهترین نقشش) بچه یتیم جان وین است. وین می خواهد او گاو دار و یک آدم ماهر شود. در این راه وین نسبت به رسیدن به هدفی که میخواهد به آن دست یابد، رنج زیادی را تحمل می کند.
کلیفت و بقیه مردان کشتی وین را به تنهایی به راهی میفرستند که خود انتخاب کرده است. آنها میتازند و سعی دارند بفهمند که چند روز طول میکشد که وین آنها را به چنگ بیاورد و بکشد.
یکی از جالب ترین اظهار نظرهایی که درباره “رودخانه سرخ” شده است از جان فورد است بعد از دیدن فیلم. “نمیدانستم این حرام زاده بازی هم بلده!” (منظورش جان وین است) هاکس مستعد ترین داستان سرای سینماست.
فیلم همانند نسیمی روان جریان دارد و ما را کاملا در اتفاقات درون داستانی غوطه ور میسازد.
او هیچ چیزی را با زرق و برق بسیار انجام نمی دهد فقط سعی می کند که هرطوری شده داستان را به خوبی بیان کند. فیلم به مدت ۲ ساعت و ۱۳ دقیقه اندکی طولانی است اما بعد از اینکه فیلم تمام شد و به عقب فکر میکنیم، بخاطر میآوریم که فیلمبرداری آن چقدر زیبا و درخشان، بازیگری چقدر عالی و حرکتهای باور نکردنی احشام چقدر چشم نواز بودند.
هاکس هیچ وقت کاری را از روی عمد انجام نداد. شما همیشه بعد از اینکه فیلم های او را به نظاره مینشینید بعد از اتمام آنها درمییابید که چقدر فیلمهای بزرگی هستند.
ژانر وسترن، همیشه یکی از ژانرهای مورد علاقه سینمادوستان بوده است. البته این نوع فیلم دوران طلایی خود را سپری نموده است.
دهه ۴۰ و۵۰ را میتوان اوج فیلم های وسترن نامید. در بین فیلم های وسترن، آثاری هستند که سینمای وسترن اعتبار نام خود را در آنها به ارث گذاشته است. «رود سرخ» یکی از آنهاست.
اثری از سینمای ناب «هاواردهاکس». فیلمی کمتر دیده شده که همه ویژگی یک سینمای بی نقص را در خود دارد. «رودسرخ» با نمایی از یک کاروان که از چند دلیجان و سوار تشکیل شده است آغاز میشود.
و بعد «تام داسن» به همراه دوستش «گروت » (والتر برنان)، را می بینیم که از آنها جدا میشوند و سفری را آغاز می کنند تا به هدفی برسند که «تام» (وین) سالهاست در آرزوی آن است.
«تام» که در شروع کار، صاحب دو راس گاو است، بعد از گذشت چندسال به یکی از دامداران بزرگ تبدیل میشود. او برای رسیدن به هدفش طی این سالها با سرخپوستان میجنگد، زمین هایی را از چنگ مرتع دارن پولدار مکزیکی در میآورد و صاحب آنها میشود (چنین به نظر میرسد، مسیری را که «تام» برای رسیدن به اهدافش طی میکند، همان مسیری است که امریکا برای رسیدن به تمدن طی کرده است.)
اما مسئله ای که اینجا وجود دارد تضاد بین«تام» و پسرخوانده اش«ماتیو» است که به بهترین شکل ممکن به نمایش گذاشته شده است.
در فیلم «رود سرخ» شاهد تصاویری از آسمان، کوه ها و و چشم اندازهای بسیار زیبا هستیم.
این تصاویر ما را یاد قاب های معروف «جان فورد» می اندازد. نکته ای که در فیلم «رودسرخ» وجود دارد شباهت آن به آثار وسترن «فورد» است.
خیلی ها این فیلم را یک اثر فوردی مینامند. گفتنی است وقتی که از «هاواردهاکس» درباره این موضوع میپرسند که آیا در هنگام ساختن اولین وسترنش «رودسرخ» تحت تاثیر «جان فورد» بوده، او در جواب می گوید:
نمی داند چطور می شود بدون اینکه تحت تاثیر فورد قرار گرفت وسترنی ساخت. خود او از این موضوع که فیلمش را «فورد»ی می نامند خوشحال بوده است.