مصر برای ماه رمضان امسال اقدام به پخش سریالی به نام الحشاشین کرد، روایتی تازه در قالب درام از پیروان حسن صباح و افسانههای شیعیانِ اسماعیلی در قلعهی الموت؛در همان آغاز سکانس اول، مردی از پیروان حسن صباح که او را مفتاح الجنة یعنی کلید بهشت ميخواندند بالای دیوار قلعه میرود و فریاد میزند:«روحى فدا صاحب مفتاح الجنة» و خود را به پایین پرتاب میکند و حسن صباح مباهاتش به این است که دههاهزار چون او بیچون و چرا دستوراتش را اجرا میکنند.
کابل ۲۴: از همان آغاز پخش قسمت اول سریال حشاشین، اعتراضات اخوانالمسلمین به ساخت و پخش چنین مجموعهای رقم خورد و توپخانهی سنگینشان علیه دستاندرکاران فیلم به غرش درآمد آنها به خوبی درک کردند که شباهتهای حسن صباح با حسنالبناء بنیانگذار شاخهی افراطی و تکفیری در این سریال نه تنها اتفاقی نیست بلکه به درستی عمدی و هدفمند است.
سریال،عنصر درام را برای روایتی تاریخی به خدمت نگرفته بلکه حملهی مستقیم آن به اخوانیهای تکفیری و رد مکانیسمها و روشهای خونینترین گروهی است که مصر مدرن با قوانین سکولارش را با تبعات ترور و حمله به روشنفکرانی چون نجیب محفوظ و سیدالقمنی و نوال سعداوی فمینیست و قتل فرجفودهها و حتا صبحی صالح که گردآورنده نهجالبلاغه بود روبرو کرده است.
از حشاشین حسن صباح تا حزب الدعوهی حسن البناء، ترور را نه تنها اقدامی سیاسی بلکه به عنوان مناسکی با ماهیتی مقدس به استخدام خویش درآوردند.چه خنجر حشاشین و چه کمربندهای انتحاری، تشكيلات ترور را برای استفاده از دین و امر قدسی در خدمت به سیاست به کار بردهاند، با همان اطاعت کورکورانهای که هر دو فرقه در طول تاریخ در آن اشتراک دارند.
تلویزیون دولتی مصر که برای رمضان سالهای پیش به پخش سریالهایی مذهبی چون زندگی صحابه یا خلفایی چون عمربن عبدالعزیز یا معاویه بسنده کرده بود تغییر رویکردش در پخش این سریال سخت مشهود است، زیرا هنگامی که جنبش اسلام سیاسی اخوانیها و حامیانشان مجهز به کمیتههای الکترونیکی و ماشین عظیم رسانهای شدهاند و برای جعل حقایق و نادیده گرفتن مردم به نام دین اصرار دارند، باید برای مقابله با آنها هم از ابزارهایی از جنس رسانه سود جُست و رادیکالیسم رسوا و بی پشتوانهشان را مقهور شگردهای عظیم هنری و طرحهای دراماتیک ساخت.
منتقدان مصری گفتهاند سریال صرفاً درگیر با روایتی تاریخی نیست بلکه مخاطب را به سمت روانشناسیِ عاملان انتحاری سوق میدهد.چیزی که دکتر عکاشه و خالد منتصر آن را سندروم ماسادا یا مسعده نامیدهاند که نشان میدهد وضعیت روانی عاملان انتحاری باور متمرکز بر هستهی گروهی است که احساس میکنند اکثریت جامعه مخالف آنهاست و نسبت به آنها دیدگاهی منفی دارد، برای همین است که آنها نه فقط کورکورانه بلکه تدافعجویانه هم که باشد.
خودکشی،مرگ و یا شهادت را به زعم خودشان بر تسلیم و شکست و پذیرش این وضع موجود ترجیح میدهند چون برای سازگاری با این چنین اکثریتی بخت مساعدی هم در ذهنیت خویش نمییابند.
از این چشمانداز است که عصبانیت و مخالفت جدی اخوانیها با پخش چنین مجموعهای امری طبیعی و بسا قابل فهم باشد.
مسعود باب الحوائجی