آیا ما خیلی زیاد هستیم؟

تعداد مطلق افراد در یک کشور مهم‌ترین عامل نیست. در عوض، این نرخ رشد یا کاهش جمعیت آن است که کلید چشم انداز آینده یک کشور است. این امر تعیین می‌کند که اوضاع با چه سرعتی در حال تغییر است. در تعدادی از کشورها، به ویژه در جنوب آفریقا جنوبی (یکی از پنج منطقه تعریف شده توسط سازمان ملل متحد) نرخ باروری واقعا کاهش یافته و استفاده از روش‌های پیشگیری از بارداری در حال افزایش است.

پیش‌بینی می‌شود تا پایان سال ۲۰۲۲ میلادی جمعیت انسان‌های روی زمین به هشت میلیارد نفر برسد. به همین مناسبت بخش جهانی شبکه خبری “بی بی سی” نگاهی به یکی از بحث برانگیزترین موضوعات عصر ما انداخته است. آیا تعداد ما انسان‌ها خیلی زیاد است؟ یا این یک پرسش اشتباه است؟

به گزارش کابل۲۴ به نقل از شبکه جهانی بی بی سی، در سال ۱۹۹۳ میلادی تیمی از پژوهشگران آمریکایی ژنوم انسان را برای یافتن سرنخ‌هایی از گذشته عمیق آن مطالعه کردند و نشانه‌ای از یک “گلوگاه جمعیتی” بزرگ را کشف کردند لحظه‌ای که جمعیت بشریت به شدت کاهش یافت و همه نسل‌های بعدی خارج از آفریقا به‌طور قابل توجهی مرتبط با یکدیگر بودند.

مطالعات بعدی نشان داد که در دوره پرمخاطره‌ای که ممکن است بین ۵۰۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰۰ سال پیش رخ داده باشد تعداد جمعیت ما ممکن است به کمتر از ۱۰۰۰۰ نفر رسیده باشد معادل جمعیت فعلی در منطقه الکورن در ویسکانسین. کم‌ترین بخش آسیب دیده از این کاهش جمعیت در جهان قاره آفریقا بود جایی که تنوع ژنتیکی در آن تا به امروز بالاست و در آن قاره بیش از آن که تفاوت بین آفریقایی‌ها و اروپایی‌ها وجود داشته باشد تفاوت‌های ژنتیکی بزرگ‌تری بین گروه‌های خاص وجود دارد.

برخی فکر می‌کنند این رویداد تصادفی نبوده و معتقدند که فوران آتشفشانی توبا در سوماترا اندونزیا بوده که باعث ایجاد چنین وضعیتی شده است. ابر آتشفشان توبا یک ابرآتشفشان است که فوران آن بین ۷۷٬۰۰۰ تا ۶۹٬۰۰۰ سال پیش در دریاچه توبا، سوماترا اندونزی رخ داده است. این فوران به عنوان یکی از بزرگترین فوران‌های آتشفشانی بر روی سیاره زمین شناخته می‌شود. ن

ظریه فوران آتشفشان توبا که به این فوران مربوط است عنوان می‌کند که این رخداد سیارهٔ زمین را در یک زمستان آتشفشانی ۶ تا ۱۰ ساله و احتمالا یک دوره سرمای هزار ساله فرو برد. این تغییر دما باعث شد تا جمعیت انسان‌های سیاره زمین به حدود ۲۰۰۰۰ و یا حتی ۲۰۰۰ کاهش یابد و یک گلوگاه جمعیت در فرگشت انسان ایجاد شود. این نظریه به شدت مورد مناقشه قرار گرفته است.

تعداد زیاد و نبوغ‌مان بشریت را قادر به دستیابی به شاهکاری‌هایی ساخته که هیچ حیوانی نمی‌تواند رویای آن را ببیند: شکافت اتم‌ها، ارسال تجهیزات پیچیده نزدیک به ۱.۶ میلیون کیلومتر برای مشاهده سیارات در حال شکل گیری در کهکشان‌های دور و کمک به تنوع خیره کننده هنر و فرهنگ.

ما هر روز مجموعا ۴.۱ میلیارد عکس می‌گیریم و بین ۸۰ تا ۱۲۷ تریلیون کلمه تبادل می‌کنیم. در تاریخ مشخص غیرعادی ۱۵ نوامبر ۲۰۲۲ میلادی ذکر شده از سوی سازمان ملل متحد پیش‌بینی شده که هشت میلیارد انسان در همان زمان زنده خواهند بود؛ ۸۰۰۰۰۰ برابر تعداد بازماندگان فاجعه توبا.

امروزه جمعیت ما بسیار زیاد است. با افزایش جمعیت بشریت شکاف بزرگی به وجود آمده است. برخی افزایش تعداد ما را به عنوان یک داستان موفقیت بی‌سابقه می‌دانند. در واقع، یک مکتب فکری در حال ظهور وجود دارد که ما واقعا به افراد بیشتری نیاز داریم.

در سال ۲۰۱۸ میلادی “جف بزوس” میلیاردر عرصه فناوری آینده‌ای را پیش‌بینی کرد که در آن جمعیت ما به یک نقطه عطف اعشاری جدید به شکل یک تریلیون انسان پراکنده در سراسر منظومه شمسی خواهد رسید و اعلام کرد که در حال برنامه ریزی راه‌هایی برای رسیدن به آن رقم است.

در همین حال، طیف دیگری از جمله “دیوید آتنبرو” مورخ طبیعی وجود دارند که توده‌های پرجمعیت ما انسان‌ها را “طاعون روی سیاره زمین” نامیده‌اند. از این دیدگاه تقریباً هر مشکل زیست محیطی که در حال حاضر با آن مواجه هستیم از تغییرات آب و هوایی گرفته تا از دست دادن تنوع زیستی، تنش‌های آبی و درگیری‌ها بر سر زمین می‌تواند به افزایش جمعیت بی‌رویه ما در چند قرن گذشته مرتبط باشد.

در سال ۱۹۹۴ میلادی زمانی که جمعیت جهان تنها ۵.۵ میلیارد نفر بود تیمی از پژوهشگران دانشگاه استنفورد در کالیفرنیا محاسبه کردند که اندازه ایده آل جمیت گونه ما بین ۱.۵ تا ۲ میلیارد نفر خواهد بود؛ بنابراین آیا جهان در حال حاضر پرجمعیت است؟ این وضعیت ممکن است چه آینده‌ای برای سلطه جهانی به همراه داشته باشد؟ زمان برای تصمیم گیری در مورد بهترین مسیر در حال سپری شدن است.

کوچ حیوانات

یک دغدغه باستانی
موضوع تعداد جمعیت انسان‌ها متعلق به هزاره‌هاست. در یونان باستان افلاطون فیلسوف مشهور نظراتی را درباره جمعیت بیان داشت. پس از یک دوره رشد سریع که در آن جمعیت آتن دو برابر شد او ابراز تاسف کرد و گفت: «آن چه اکنون باقی مانده است مانند اسکلت بدنی است که بر اثر بیماری تلف شده است خاک غنی از بین رفته و فقط چارچوب خالی باقی مانده است». او نه تنها به کنترل شدید جمعیت که توسط دولت مدیریت می‌شود باور داشت بلکه در نهایت به این نتیجه رسید که شهر ایده آل نباید بیش از ۵۰۴۰ شهروند داشته باشد و گمان می‌کرد ایجاد مستعمرات راه خوبی برای تخلیه هر گونه افراط و تفریط جمعیتی است و به اهمیت تعدیل مصرف نیز اشاره کرده بود.

امروزه مهاجرت طبیعی بسیاری از حیوانات بدون سرگردانی در سکونت‌گاه‌های انسانی غیرممکن است

در “جمهور” اثر معروف افلاطون که در حدود سال ۳۷۵ پیش از میلاد مسیح نوشته شده او دو دولت شهر خیالی را توصیف می‌کند. یکی سالم و دیگر تجملی و تب دار. در دومی مردم بیش از حد خرج می‌کنند و غذا می‌خورند و خود را تسلیم مصرف گرایی کرده‌اند و از حد نیاز خود فراتر رفته‌اند.

این دولت شهر از نظر اخلاقی ضعیف در نهایت به تصرف سرزمین‌های همسایه متوسل می‌شود وضعیتی که به طور طبیعی به جنگ تبدیل می‌شود به سادگی نمی‌تواند جمعیت بزرگ و حریص خود را بدون منابع اضافی حفظ کند. افلاطون به بحثی برخورد کرده بود که هنوز هم ادامه دارد: آیا مسئله جمعیت انسانی است یا منابعی که مصرف می‌کند؟

بیش از پنج قرن بعد از افلاطون به طول انجامید تا مقیاس جهانی انفجار جمعیت ما مشخص شود. ترتولیان نویسنده که در شهر رومی کارتاژ زندگی می‌کرد مشاهدات خود درباره انبوع جمعیت را بیان کرد. در سال ۲۰۰ پس از میلاد، زمانی که کل جمعیت انسان به ۱۹۰ تا ۲۵۶ میلیون نفر رسید (تقریبا تعداد افرادی که در حال حاضر در نیجریه یا اندونزی ساکن هستند). او معتقد بود که تمام جهان پیش کاوش شده و مردم به باری روی دوش سیاره زمین تبدیل شده‌اند، زیرا از دید او “طبیعت دیگر نمی‌تواند ما را نگه دارد”. طی ۱۵۰۰ سال پس از گفته‌های او جمعیت انسان در سطح جهانی بیش از سه برابر افزایش یافت. در نهایت، این نگرانی به شکلی جدی به وحشت تبدیل شد.

افزایش جمعیت

درک مقیاس سرسام‌آور جمعیت انسانی می‌تواند سخت باشد

توماس مالتوس یک روحانی انگلیسی در اثر معروف خود مقاله‌ای در مورد اصل جمعیت که در سال ۱۷۹۸ میلادی منتشر شد با دو مشاهده مهم آغاز کرد این که همه مردم نیاز به غذا خوردن دارند و دوست دارند رابطه جنسی داشته باشند. او توضیح داد که وقتی به نتیجه منطقی آنان رسیدیم این حقایق ساده در نهایت باعث می‌شود که خواسته‌های بشریت از ذخایر سیاره پیشی بگیرد. مالتوس می‌نویسد: «جمعیت زمانی که کنترل نشود در یک نسبت هندسی افزایش می‌یابد. معیشت تنها در یک نسبت حسابی افزایش می‌یابد. آشنایی اندک با اعداد، قدرت بی نهایت مورد نخست را در مقایسه با قدرت مورد دوم نشان می‌دهد».

به عبارت دیگر، تعداد زیادی از مردم منجر به تعداد بیشتری از فرزندان می‌شوند، اما توانایی ما برای تولید غذا لزوما به همان شیوه تسریع نمی‌شود. این اظهارنظر مالتوس تاثیر فوری داشت و در برخی ترس و در برخی دیگر خشم را برانگیخت. گروه نخست گمان می‌کردند باید کاری کرد تا تعداد جمعیت از کنترل خارج نشود و گروه دوم محدود کردن تعداد افراد را پوچ یا غیر اخلاقی قلمداد می‌کرد و معتقد بود باید در عوض برای افزایش عرضه مواد غذایی تلاش صورت گیرد. در زمان انتشار مقاله مالتوس ۸۰۰ میلیون نفر روی این سیاره زندگی می‌کردند.

با این وجود، در سال ۱۹۶۸ میلادی بود که نگرانی‌های عصر معاصر در مورد جمعیت بیش از حد جهانی شد زمانی که “پال ارلیک” استاد دانشگاه استنفورد و “آن” همسرش با همکاری یکدیگر کتاب “بمب جمعیت” را نوشتند. شهر دهلی هندوستان الهام بخش آنان برای نگارش این کتاب بود. آنان یک روز عصر با تاکسی به هتل خود باز می‌گشتند و از محله‌ای فقیر نشین عبور کردند جایی که مملو از انسان‌ها بود. این زوج کتاب خود را به دلیل نگرانی در مورد گرسنگی دسته جمعی که فکر می‌کردند به ویژه در کشور‌های در حال توسعه در راه است نوشته بودند. این اثر باعث ایجاد بسیاری از نگرانی‌های فعلی در مورد افزایش جمعیت شد.

تقاضای جهانی بی سابقه برای محصولات معدن وجود دارد، اما این صنعت می‌تواند عواقب مخربی برای محیط زیست داشته باشد
البته بحث در مورد اینکه چند نفر باید وجود داشته باشند هرگز صرفا موضوعی آکادمیک نبوده است.

گاهی اوقات این موضوع برای توجیه آزار و اذیت پاکسازی قومی و نسل‌کشی مورد سوء‌استفاده قرار گرفته است. در هر مورد جنایت، مرتکبین قصد کاهش جمعیت گروه‌های خاصی از مردم مانند گروه‌های اجتماعی، مذهب یا قومیت خاصی را داشته‌اند.

در اوایل سال ۱۸۳۴ میلادی تنها ۳۵ سال پس از انتشار مقاله مالتوس، قوانین بریتانیایی در مورد فقرا کنار گذاشته شد و قوانین سختگیرانه‌تری جایگزین آن شد. این امر تا حدودی ناشی از نگرانی‌های مالتوسی‌ها بود که این طبقه اجتماعی (که او آنان را دهقان می‌نامید) بیش از حد زاد و ولد داشتند و نتیجه این بود که کودکان یتیم به کارگاه‌های تاریک و غیربهداشتی مانند آن چه در رمان “الیور توئیست” نوشته چارلز دیکنز به تصویر کشیده شده کشانده می‌شدند.

در طول قرن‌های آینده، اصلاح نژاد به طور مستمر به عنوان کنترل جمعیت پنهان و یا از حمایت جنبش برخوردار می‌شد مانند دوران عقیم سازی اجباری افراد از گروه‌های قومی اقلیت در دهه ۱۹۷۰ میلادی در آمریکا و هم چنین برای محدود کردن آزادی‌های فردی مورد استفاده قرار گرفت. در سال ۱۹۸۰ میلادی چین سیاست بحث‌برانگیز تک فرزندی خود را معرفی کرد که به طور گسترده به عنوان نقض تهاجمی حقوق جنسی و باروری جمعیت تلقی می‌شد.

امروزه، هرگونه سیاستی که شامل سهمیه‌بندی یا هدف‌گذاری برای افزایش یا کاهش جمعیت انسانی باشد به جز همراهی و تحسین از سوی تعداد انگشت‌شماری از سازمان‌های افراطی تقریبا به طور جهانی محکوم می‌شود. خطر آن که چنین انگیزه‌هایی منجر به اجبار یا سایر جنایات شود بسیار زیاد است. با این وجود، اجماع و توافق کمی فراتر از آن وجود دارد.

در یک سوی طیف کسانی قرار دارند که نرخ باروری پایین را در برخی مناطق به عنوان یک بحران می‌بینند. یکی از جمعیت شناسان به قدری نگران کاهش موضعی نرخ زاد و ولد در بریتانیا است که پیشنهاد کرده از افراد بدون فرزند مالیات بگیرند.

تا سال ۲۰۱۹ میلادی به طور متوسط به ازای هر زن ۱.۶۵ فرزند در کشور متولد شده است. اگرچه جمعیت به دلیل مهاجرت از کشور‌های دیگر هم چنان در حال رشد بود. دیدگاه مخالفان این است که کند کردن و در نهایت توقف رشد جمعیت جهانی نه تنها کاملاً قابل مدیریت و مطلوب است بلکه می‌توان آن را از طریق ابزار‌های کاملاً داوطلبانه به دست آورد روش‌هایی مانند ارائه ساده وسایل پیشگیری از بارداری و آموزش زنان. به این ترتیب، طرفداران این موضع بر این باورند که ما نه تنها می‌توانیم به نفع سیاره زمین باشیم بلکه می‌توانیم کیفیت زندگی فقیرترین شهروندان جهان را بهبود بخشیم.

با این وجود، علاقه غرب به محدود کردن رشد جمعیت در بخش‌های کم‌تر توسعه یافته جهان با اتهام نژادپرستانه بودن انگیزه پس پرده آن مواجه شده چرا که اروپا و آمریکای شمالی به طور کلی پرجمعیت‌تر هستند.

در نهایت، راه حلی سرنوشت ساز برای پرسش همیشگی درباره جمعیت وجود دارد: به سادگی هیچ کاری نکنید. این دیدگاه بر پویایی بسیار ناپایدار جمعیت جهانی ما تکیه دارد که گویی قرار است به طور قابل توجهی رشد کند، اما پس از آن کاهش خواهد یافت. هر اردوگاهی ممکن است در نهایت به آن چه می‌خواهد برسد البته نه برای همیشه.

تخمین‌ها متفاوت است، اما انتظار می‌رود که ما در حدود سال‌های ۲۰۷۰ یا ۲۰۸۰ به “نقطه اوج جمعیت انسان” برسیم که در آن زمان بین ۹.۴ تا ۱۰.۴ میلیارد نفر در سیاره زمین زندگی خواهند کرد. سازمان ملل متحد انتظار دارد اگر به ۱۰.۴ میلیارد نفر برسیم جمعیت برای دو دهه در این سطح باقی بماند، اما در نهایت پس از آن پیش بینی می‌شود که جمعیت کاهش یابد.

در میان همه جنجال‌ها افزایش جمعیت انسان‌های روی سیاره زمین ممکن است بر چند جنبه کلیدی زندگی ما از جمله محیط زیست، اقتصاد و رفاه جمعی مان در آینده تاثیر بگذارد.

اولین درخت نخل روغنی در سال ۱۸۷۰ در مالزی کاشته شد. امروزه این گیاهان حدود ۵.۹ میلیون هکتار (۲۲۷۸۰ مایل مربع) از زمین این کشور را پوشش می‌دهند.

یک چالش زیست محیطی

تصاویر ماهواره‌ای ابزار بسیار قدرتمندی برای بررسی وضعیت هستند. از طریق تصاویر ماهواره‌ای بسیاری از کشور‌ها آشکار می‌شوند که به شدت برای استفاده انسان سازگار هستند. تا آنجا که چشم کار می‌کند زمین تکه تکه‌ای از مزارع کشاورزی است که با جاده‌ها و ردیف به ردیف ساختمان‌ها پیچیده شده است. برخی از مناظر تنها در چند دهه با کار‌های مهندسی یا جنگل زدایی چنان دگرگون شده‌اند که به سختی قابل تشخیص هستند. این تغییرات با آمار‌های شگفت انگیزی همراه است. بر اساس گزارش سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فائو) ۳۸ درصد از سطح زمین برای رشد مواد غذایی و سایر محصولات (مانند سوخت) برای انسان یا دام‌های متعلق به آن استفاده می‌شود که در مجموع پنج میلیارد هکتار است.

موسسه خیریه حفاظت از طبیعت WWF دریافته که جمعیت حیات وحش در فاصله سال‌های ۱۹۷۰ تا ۲۰۲۰ میلادی به میزان دو سوم کاهش یافته است. در همان بازه زمانی جمعیت انسان‌های جهان بیش از دو برابر افزایش یافته است. در واقع، با افزایش تسلط ما انسان‌ها تغییرات محیطی زیادی به موازات یکدیگر رخ داده است. در سال ۲۰۱۳ میلادی سر “دیوید آتنبرو” در مصاحبه‌ای دیدگاه‌های خود را توضیح داد: «حل همه مشکلات زیست محیطی ما با تعداد انسان‌های کم‌تر آسان‌تر می‌شود و حل آن موضوع با تعداد بیش تری از انسان‌ها دشوارتر و در نهایت غیرممکن است.»

برای برخی از افراد هشدار در مورد ردپای زیست محیطی بشریت باعث شده که تصمیم بگیرند خودشان با فرزند کم‌تر یا بدون فرزند داشته باشند. برای مثال، در سال ۲۰۱۹ میلادی “مایلی سایرس” خواننده امریکایی اعلام کرد که بچه‌دار نمی‌شود، زیرا زمین “عصبانی” است.

پس از عصر یخبندان، بریتانیا در جنگل‌های انبوه وحشی پوشیده شد. اما پس از هزاران سال، امروزه فقط ۱۳ درصد از زمین را پوشش می‌دهند
تعداد فزاینده‌ای از زنان به جنبش ضد ناتالیستی یا تولدستیزی می‌پیوندند و اشاره می‌کنند هدف‌شان پایان وضعیت اضطراری آب و هوایی فعلی است. پژوهش‌های علمی نیز موید نظر این طیف است. در سال ۲۰۱۷ میلادی نتیجه پژوهشی نشان داد که داشتن یک فرزند کمتر در جهان توسعه یافته می‌تواند انتشار کربن سالانه یک فرد را تا ۵۸.۶ تن دی اکسید کربن کاهش دهد که بیش از ۲۴ برابر صرفه جویی ناشی از نداشتن خودرو است.

در مقابل، نتیجه مطالعه‌ای در سال ۲۰۱۹ میلادی در کالج رودز در تنسی انجام شد سطوح رشد جمعیت را در بیش از ۱۰۰۰ منطقه در ۲۲ کشور اروپایی در فاصله سال‌های ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۶ میلادی مورد ارزیابی قرار داد و آن را با الگو‌های استفاده از زمین شهری و انتشار دی اکسید کربن مقایسه کرد. نتیجه آن بود که تعداد زیاد افراد “تاثیر قابل توجهی” بر این پارامتر‌های محیطی در غرب اروپا داشتند، اما این موارد مهمترین عوامل در شرق اروپا نبودند.

با این وجود، بسیاری از دوستداران محیط زیست اکنون بر این باورند که مشکلاتی که ما در حال حاضر با آن مواجه هستیم عمدتا به دلیل مصرف هستند نه افزایش جمعیت. از این منظر، افراد نگران در مورد دومی به طور ناعادلانه تقصیر را به گردن کشور‌های فقیرتر می‌اندازد.

با افزایش جمعیت بشریت، تقاضا برای آب به تدریج افزایش یافته است و اکنون دریاچه‌های وسیعی که قبلاً وجود داشت شروع به از بین رفتن کرده‌اند

در سال ۲۰۲۱ میلادی نتیجه مطالعه نشان داد که در ایالات متحده، رشد جمعیت و استفاده از منابع انرژی تجدید ناپذیر هر دو باعث تخریب محیط زیست می‌شوند. مطالعه دیگری نشان داد که رشد اقتصادی و استفاده از منابع طبیعی در چین از سال ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۷ میلادی منجر به افزایش سطوح انتشار دی اکسید کربن شده است.

با این وجود، جالب است که پژوهشی دیگر نشان داده در حالی که استفاده از منابع طبیعی و شهرنشینی در چین هر دو میزان تخریب محیط زیست را افزایش می‌دهند این موارد تا حدی با در دسترس بودن “سرمایه انسانی” (اساسا دانش و مهارت جمعیت انسانی) جبران می‌شود.

با این وجود، به نظر می‌رسد ایده بمب جمعیتی قریب‌القوع برای نابودی سیاره زمین آن گونه که الریک در کتاب‌اش مطرح کرده بود تفکری منسوخ شده است. در هنگام انتشار آن کتاب ۱۲۷ کشور در جهان وجود داشت که زنان به طور میانگین در طول زندگی شان پنج فرزند یا تعداد بیش تری داشتند. آن حجم بالای زاد و ولد باعث ایجاد وحشت در میان نسل دهه شصت میلادی شده بود. با این وجود، امروز تنها ۸ کشور با نرخ باروری بالا وجود دارند.

خطوط ساحلی جهان از جمله پرجمعیت‌ترین مناطق روی کره زمین هستند
یک فرصت اقتصادی
در سال ۲۰۱۲ میلادی دولت سنگاپور راهی غیرمعمول برای شهروندان به منظور برگزاری جشن استقلال آن کشور را انتخاب کرد. دستورالعمل مهم از طریق یک آهنگ رپ جدید منتشر شد. هدف از این کار تشویق زوج‌های جوان به داشتن فرزندان بیش‌تر بود و مفاهیم رنگارنگ را با ارجاعات میهن پرستانه به فرهنگ و مناظر کشور در هم آمیخت.

در آن زمان دولت سنگاپور نگران کاهش نرخ باروری بود که تا سال ۲۰۲۰ میلادی به تنها ۱.۱ تولد به ازای هر زن تقلیل یافته بود. این یک نمونه افراطی از روندی است که در کشور‌های ثروتمند رایج شده است جایی که مردم دیرتر ازدواج می‌کنند و فرزندان کمتری را به دنیا می‌آورند.

در سنگاپور، این موضوع نگرانی‌ها را در مورد پیامد‌های آن برای اقتصاد این کشور برانگیخت و دولت آن کشور را وادار کرد تا از شهروندان خود بخواهد فرزندآوری را تقویت کنند. این یک مفهوم کلیدی در علم اقتصاد است: هرچه افراد بیش‌تری داشته باشید کالا‌ها یا خدمات بیش تری می‌توانند تولید و عرضه کنند و مصرف بیش تری داشته باشند.

بنابراین، رشد جمعیت بهترین دوست رشد اقتصادی است. این یکی از دلایلی است که نگرانی در مورد رشد جمعیت در بخش‌های در حال توسعه جهان گاهی مشکل ساز تلقی می‌شود بسیاری از کشور‌های توسعه یافته در حال حاضر پرجمعیت هستند و تا حدودی این روشی است که آنان به ثروت خود دست یافته‌اند. سلب این فرصت از دیگر کشور‌ها ناعادلانه و حتی نژادپرستانه تلقی می‌شود.

انسان‌ها استاد تغییر مناظر مطابق با نیاز‌های خود هستند

با این وجود، رشد آهسته‌تر جمعیت همیشه با سقوط اقتصادی همراه نیست. جاپان  را در نظر بگیرید که از تکرار روند جهانی در کشور‌های ثروتمند جلوگیری کرد و در اوایل سال ۱۹۶۶ به نرخ باروری زیر سطح جایگزینی دست یافت زمانی که ناگهان از حدود ۲ به ۱.۶ کاهش یافت.

با این وجود، سطح کیفی زندگی در جاپان با کاهش شدیدی همراه نبود. جاپان روی سرمایه انسانی سرمایه گذاری زیادی کرده است. بنابراین، ژاپنی‌ها فرزندان کمتری دارند، اما بر روی آموزش تاکید کرده اند و سیستم مراقبت بهداشتی بسیار خوبی دارند. هم چنین، پس انداز و سرمایه گذاری در جاپان نیز امری رایج است و افزایش سرمایه پولی و بهره وری بالاتر نیز وجود دارد.

اگر این موارد را با یکدیگر ترکیب کنید جاپان مطالعه موردی خوبی است که نشان می‌دهد چرا نباید از کاهش نرخ زاد و ولد وحشت زده شد.

راه‌های دیگری برای رشد اقتصاد یک کشور وجود دارد مهاجرت اغلب منبع مفیدی برای کارگران جدید است و این کار را بدون افزودن افراد اضافی به کل بشریت انجام می‌دهد. اما مهاجرت نیز در برخی از کشور‌ها موضوعی بحث برانگیز و بسیار سیاسی است. بنابراین، بدون تغییرات فرهنگی در نحوه درک آن این گزینه برای برخی کشور‌ها در دسترس نخواهد بود.. به ویژه به کشور‌هایی مانند ژاپن و کره جنوبی فکر کنید که از لحاظ تاریخی در برابر مهاجرت پذیری بسیار مقاوم بوده‌اند.

به همین ترتیب، مزایایی که مهاجرت می‌تواند فراهم کند ذاتا بسیار نابرابر است یک کشور به قیمت کشور دیگری که کارگران اش آن را ترک کرده اند اقتصاد خود را تقویت می‌کند. این احساس فزاینده وجود دارد که وسواس جهانی برای تعقیب رشد اقتصادی به هر قیمتی کهنه شده است و باید به طور کامل کنار گذاشته شود.

با ارزشمندتر شدن زمین بیش از هر زمان دیگری، برخی از نقاط جهان غیرقابل سکونت می‌شوند

آینده‌ای شادتر
تعداد مطلق افراد در یک کشور مهم‌ترین عامل نیست. در عوض، این نرخ رشد یا کاهش جمعیت آن است که کلید چشم انداز آینده یک کشور است. این امر تعیین می‌کند که اوضاع با چه سرعتی در حال تغییر است. در تعدادی از کشورها، به ویژه در جنوب آفریقا جنوبی (یکی از پنج منطقه تعریف شده توسط سازمان ملل متحد) نرخ باروری واقعا کاهش یافته و استفاده از روش‌های پیشگیری از بارداری در حال افزایش است.

در نتیجه، سرعت رشد جمعیت کاهش می‌یابد که از جهاتی خوب است. در عین حال، برخی از کشور‌های آفریقای مرکزی به دلیل باروری بالا و طول عمر طولانی‌تر هم چنان نرخ رشد جمعیت بالایی دارند. در برخی مناطق آن ناحیه نرخ رشد جمعیت بسیار بالاتر از ۲.۵ درصد است که میزان بسیار زیادی محسوب می‌شود. جمعیت در برخی از کشور‌های آن منطقه هر ۲۰ سال یکبار دو برابر افزایش می‌یابد.

وقتی اقتصاددانان در مورد مسائل جمعیتی فکر می‌کنند به این نتیجه می‌رسند که یک جمعیت بزرگ به دلایل بسیاری عالی است، اما آیا شما به این جمعیت بزرگ در ۱۰ سال یا ۱۰۰ سال یا ۱۰۰۰ سال دست خواهید یافت؟ هر چه زمان طولانی‌تری برای افزایش جمعیت در نظر گرفته شود می‌توانید ساختار‌های مناسب را در سیستمی که از آن جمعیت پشتیبانی خواهد کرد بیش‌تر فراهم کنید. یکی از عواملی که نقش کاملا مشهودی در کاهش این نرخ رشد جمعیت دارد تحصیلات زنان است که از پیامد‌های جانبی آن افزایش میانگین سنی باروری آنان است.

امروزه ۳۸ درصد از سطح زمین برای پرورش غذا یا سایر محصولات مورد نیاز انسان استفاده می‌شود
به مرور زمان زنان به امکان تحصیل دسترسی پیدا می‌کنند و موقعیت‌هایی خارج از خانواده را کسب می‌کنند که همگی رقیب عامل فرزندآوری محسوب می‌شوند.

یک مطالعه در سال ۲۰۱۴ نشان داد که حتی در صورت وقوع یک تراژدی بزرگ جهانی مانند یک بیماری همه گیر مرگبار یا جنگ جهانی فاجعه بار یا سیاست سخت گیرانه تک فرزندی که در هر کشوری روی سیاره زمین اجرا می‌شود جمعیت ما تا سال ۲۱۰۰ به ۱۰ میلیارد نفر افزایش خواهد یافت.

هم چنین، آن بررسی نشان داد در صورت بروز یک فاجعه در مقیاسی که باعث مرگ دو میلیارد نفر در یک دوره پنج ساله در اواسط قرن شود، هم چنان شاهد رشد ۸.۵ میلیارد نفری جمعیت تا سال ۲۱۰۰ میلادی خواهیم بود. با توجه به اینکه بشریت در سال‌های آینده حتی مسلط‌تر می‌شود یافتن راهی برای زندگی مشترک و حفاظت از محیط زیست می‌تواند بزرگ‌ترین چالش گونه ما باشد.

مدیر خبرگزاری
کابل ۲۴ یک خبرگزاری مستقل است، راوی رویدادهای تازه افغانستان و جهان در ۲۴ ساعت شبانه‌روز. کابل ۲۴ در بخش‌ بازتاب‌ خبرهای تازه، تهیه‌ گزارش‌، ارائه تحلیل‌های کارشناسانه و حمایت از حقوق انسانی همه مردم افغانستان به ویژه زنان و اقلیت‌ها، و تقویت‌ و ترویج آزادی‌های اساسی و انسانی فعال خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *