نهم اگست سالمرگ محمود درویش

در ویدئویی که شب شعر این شاعر فلسطینی در رام‌الله نتشر شده‌است برای صحبت درباره‌ی او انتخاب کردم چرا که تا کنون ندیدم مترجمان آثار درویش به ترجمه‌ی این شعر پرداخته‌ باشند.

کابل ۲۴: چیزی که این شعر درویش را متمایز می‌کند این است که شعر را به یک فعال سیاسی کمونیست تقدیم می‌کند یعنی«سلیمان النجاب»که دبیر کل حزب کمونیست فلسطین بود.

درویش برای شاعران بسیاری چون نزار و سیاب و بیاتی و بولص و‌فدوی طوقان و سلیم برکات شعر گفته اما هیچ یک از آنها به پای شاعرانگی این شعری که به”سلیمان النجاب”کمونیست تقدیم کرده نمی‌رسد.

عنوان شعر

“رَجُلٌ وخِشْفٌ في الحديقة” است؛

یعنی:

“مردی و آهُوَکی در باغ”

برای اینکه توضیح دهد«خشف»به معنای آهوبچه است تا تورات و غزل غزل‌های سلیمان به عقب می‌رود، انگار که نام این «سلیمان النجاب» او را به یاد “سلیمان نبی” می‌اندازد. درویش پیش از خواندن شعرش می‌‌گوید شعر غزل غزل‌های سلیمان در تورات از زیباترین غزل‌های عاشقانه‌ی همه‌ی اعصار است که واژه‌ی «خشف» در آن به کار رفته آنجا که می‌‌گوید: (( نهداک کخشفتی ظبیة…))

یعنی: پستان‌هایت چون دو آهوبچه‌گانند که بر پهنه‌ی سوسن‌زارها می‌چمند.))

سپس شعرش را ایراد می‌کند و حتا از واژه رفیق استفاده می‌کند که حاکی از علقه‌های کمونیستی درویش با «سلیمان النجاب» است.:

و اینک ترجمه شعر بالا:

«مردی و آهوکی در باغ همبازی هم‌دیگرند.

می‌گویم رفیق! این بچه‌آهو از کجا آمده؟

می‌‌گوید: از آسمان؛ شاید که یحیایِ زندگی‌بخش همو باشد.

آهوکی که روزی‌ام گشته تا بلکه همدم و ندیم تنهایی‌ام باشد.

از هیچ مادری شیر ننوشیده و خودم مادرش گشته‌ام.شیر گوسپندی با آمیزه‌ای از قاشقی عسل خوشبو می‌نوشانمش؛

وانگاه به سان ابری عاشقانه او را تا بلوط‌زارها می‌برم.

– گفتمش رفیق: مگر به خانه‌ی پر از سر و صدای تو‌ خو گرفته؟

گفت: بلی آنچنان که وقتی بیمار شد در رختخواب من دراز کشید و من با او بیمار شدم و در هذیان بیماری به او می‌گفتم: ای یتیمک من، پدرمادرت منم برخیز و با جست‌وخیزت به من آرامش بیاموز.

– ماهی بگذشت و در منزل روستایی‌اش به دیدارش رفتم، نخستین‌باری بود که آن سلیمانِ استوار می‌گریست و حرف‌هایش به گریه بدل شده بود.

با صدایی لرزان گفت:

آهوکم، بچه آهوکم مُرد، گویی به زندگی این خانه خُو نگرفته بود، اما نه آن‌سان که من و تو می‌میریم.

-به رفیق غمگینم هیچ نگفتم او هم مانند همیشه مرا با ابیاتی از شعرهای آرکائیک خود بدرقه نکرد و خرامان به سمت گور آهوی سپیدش رفت.

خاکش در آغوش گرفت و با هق‌هق گریه‌هایش می‌گفت:

«پسرکم برخیز تا این‌بار پدرت در تختخواب تو بخسبد،که تنها اینجاست که من آرامش را در آغوش می‌گیرم.»

و آنگاه در گور آن مارال زیبا بخفت و آن مکان را به گذشته‌ی کوچکی برای من بدل ساخت.

به:

رجلٌ وخشفٌ في الحديقةِ يَرقُدان:

« به: مردی و آهوکی که در باغچه‌ای کنار هم غنوده‌اند.»

این پایان همزبانیِ «محمود درویش» با رفیق کمونیست خود بود که با زبان استعاره می‌‌گوید هیچ آواره‌ای به آوارگی‌اش خو نمی‌گیرد حتا اگر در باغی زیبا از بلوط‌زارها و سوسن‌سانانِ زیبا زیست کند.

این همزبانی و همدلی محمود درویش با یک نظامی مبارز کمونیست، عبرت دیگر این شعر است که امروزه از میان مبارزان مقاومت رخت بر بسته است.

مدیر خبرگزاری
کابل ۲۴ یک خبرگزاری مستقل است، راوی رویدادهای تازه افغانستان و جهان در ۲۴ ساعت شبانه‌روز. کابل ۲۴ در بخش‌ بازتاب‌ خبرهای تازه، تهیه‌ گزارش‌، ارائه تحلیل‌های کارشناسانه و حمایت از حقوق انسانی همه مردم افغانستان به ویژه زنان و اقلیت‌ها، و تقویت‌ و ترویج آزادی‌های اساسی و انسانی فعال خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *