چند تازنِ دیگر که جوانتر مینمودند و بوی تندِ عرق میدادند، دفزنان گِرد نشسته بودند و آهنگِ مشهور و قدیمی “بادا بادا” را با لحن اندوهباری میخواندند:
“بادا بادا، اِلای مبارک باد!، ای وا یارم
ما دل به تو دادهایم توکل به خدا، اِلای مبارک بادا “
کودک که بودم، برای نخستین بار با مادرم در محفلِ عروسی خانگی یکی از بستگان ما رفتم.
کابل۲۴: زنهای چادردار و بیچادر، با جامههای زری و سرخ و سبز برتن، سرو صورتِ آراسته و پُر از سُرخی سفیده و لبسِرین، عطرآلود کنارهم نشسته بودند و چیزی میگفتند که من نمیفهمیدم.
کودکانِ شوخ با دستمالهایِ بینیِ “پینگ ” زده روی شانهی شان، اینسو و آنسو میدویدند. یگانتای شان میافتادند، میگریستند و مادران شان همچنان سرگرم قصه و شکایت از شوهر، خُشو و ننوی شان بودند.
برخی از زنان چاق و چله که شوهران پولدار داشتند، بر سر، گردن، گوش و دستهای شان طلا را فرش کرده بودند تا به زنان رقیب شان بفهمانند که در طلا غرق بوده و ظاهرن خوشبختند.
چند تازنِ دیگر که جوانتر مینمودند و بوی تندِ عرق میدادند، دفزنان گِرد نشسته بودند و آهنگِ مشهور و قدیمی “بادا بادا” را با لحن اندوهباری میخواندند:
“بادا بادا، اِلای مبارک باد!، ای وا یارم
ما دل به تو دادهایم توکل به خدا، اِلای مبارک بادا ”
آن روز اندوه عجیبی بر من مستولی شد… در رگ رگ وجودم سوزشی احساس کردم؛ اما هیچگاه نفهمیدم که چه رازی در لابلای مصرعهای تصنیف این آهنگ و موسیقی آن وجود دارد که ناشناخته، آدم را غمگین میسازد.
از مادرم پرسیدم: چرا زنان اینگونه غمگین بیت میخوانند؟
مادرم گفت: به خاطری که عاروس پشتِ بختش میرود.
گفتم: پشت بخت رفتن کارِ بد و خطرناک اس؟
مادرم گفت: نی بچیم؛ اما مالوم نیس که آیندهی عاروس چه میشوه….
پسانها وقتی خواهرم عروس شد و او را به تعبیر مادرم “به خانی بختش” میبردند، باز هم آهنگ حسرتبار و حزین “بادا بادا” را زنان خواندند….
پیش از آن که او را از خانهی ما ببرند، گریه میکرد… دلم برایش میسوخت… زنان هم در لابلای آهنگ “بادا بادا” می خواندند:
” خواران و برادران مرا یاد کنین + تابوتِ مرا ز چوبِ شمشاد کنین
تابوتِ مرا قدم قدم ورداین + در خاکِ سیاه بانین و فریاد کنین ” اِلای مبارک باد! ”
من هم پنهانی و از شرمِ زمانه، در زیر درختِ توت حویلی ما، اشک میریختم و حس میکردم با رفتن خواهرم همهچیز پایان یافتهاست. مادرم، پدرم و خواهر دیگرم نیز میگریستند.
اکنون که سالها از آن حادثه سپری شده، هر وقت آهنگِ قشنگ و رقتانگیز “بادا بادا” را میشنوم، در رگهایم سوزشی احساس میکنم و میدانم چه حسرت و اندوهِ عجیبِ ناشی از تنهایی در شعر و ساختِ این آهنگ وجود دارد.
جاویدفرهاد