قصهی عارف دندان طلایی
هنگامیکه “عبدالخالق” جوان آزادهی هزاره، “نادرخان” (پدر محمد ظاهر شاه) را کشت، “عارف دندان طلایی” را نیز بهجرم اندیوالی و همصنفی بودن با عبدالخالق و بهاتهام اینکه شاید در ماجرای قتل نادرشاه دست داشته باشد، گرفتار کردند و بهزندان افگندند. عارف در رستهی “پختهفروشی” کابل دکان کوچکی داشت که از.

