بزرگترین پروژهی نظامی تاریخ چین به مناسبت سالگرد تسلیم جاپان و پایان جنگ جهانی دوم، صرفاً یک قدرتنمایی نظامی نیست. بلکه حاکی از عزم رهبران این کشور برای بازنویسی تاریخ و عدول از روایتهای فرادست موجود است.
کابل ۲۴: در روایت غالب، امریکا، شوروی، انگلیس و فرانسه بر دولتهای آلمان و جاپان، پیروز و جهان را از شری اهریمنی خلاص کردند.
روایتی که معمولاً نقش دولتهای فرودست شرق آسیا و خاورمیانه و شرق آفریقا که خاک و منابع انسانی و طبیعیشان، طعمهی جنگ گردید، را به باد فراموشی میسپارد.
چین اکنون میخواهد به جنگ این روایت برود و داستانی تازه به مقتضای موقعیت قدرتمند امروزش خلق نماید.
مخاطب این داستان نه فقط جاپان بهعنوان اصلیترین متحد امنیتی غرب در آسیای شرقی بلکه نظام جهانی است.
نظام جهانی غربمحور کنونی عمدتاً مخلوق پیامدهای جنگ دوم جهانی است؛ نظمی لیبرال و متکی بر قوانین با ملاحظهی جایگاه ممتاز برندگان جنگ در لژ اختصاصی آن.
نگاه تجدیدنظرطلبانهی چین، انقلابی و ضد سیستمی نیست. صرفاً خواهان ورود محترمانه به باشگاه قدرتمندان عالم با حفظ شکل حکومت و ارزشهای ویژهی آن است.
پکن نام این راهبرد را چندجانبهگرایی گذاشته و جهان چندقطبی را راه رسیدن به آن میداند.احتمالاً موفقترین جلوهی این نمایش سیاسی، دستهای درهمگرهشدهی پوتین و مودی و شی در جریان اجلاس اخیر بود.
تروئیکای هند و چین و روسیه با حدود سه میلیارد نفر جمعیت حتی از بلوک کمونیست هنوز متحد دههی ۵۰ و ۶۰ برای غرب ترسناکتر است.
این موفقیت عمدتاً تصادفی، مرهون اشتباهات دونالد ترامپ و سیاست خارجی مذبذب و دمدمیمزاجش است.
درست است که ارکستر مسکو و پکن و دهلی در ستایش اقتدارگرایی و نکوهش دموکراسی همآواست. اما اشتراک در ایدئولوژی مانع پوشاندن تضادهای عمدهی ژئوپولتیک میان چین و هند بهعنوان دو رقیب دیرینه نیست.
همچنین توازن در اتحاد استراتژیک پکن و مسکو هر چه میگذرد، بیشتر به زیان دومی بههم میخورد.
هم هل دادن هند بهسوی چین و هم وابستگی روزافزون روسیه به چین بر اثر تداوم جنگ اوکراین و تحریم پوتین، یک بازی حاصلجمع صفر به زیان غرب و به سود شی جینپینگ است.یک رئیسجمهور غیرلیبرال و انزواگرا در کاخ سفید، عطیهای آسمانی برای چین است.
کسی که در داخل منتقد و تخریبکنندهی دموکراسی است، در خارج به پیماننامههای بینالمللی و نهادهای فراملی بیاعتناست و دوست و دشمن را به یکسان به تعرفههای تجاری میبندد، نمیتواند اعتمادبرانگیز و جای امید باشد.
شی جینپینگ در اجلاس شانگهای با درک اختلال در رهبری جهانی امریکا، اصلی جدید بر اصول سهگانهی قبلیاش افزود: حکمرانی جهانی!
این مؤلفه به اصول قدیمی شی یعنی توسعهی جهانی، امنیت جهانی و تمدن جهانی اضافه شد.رقابت چین و امریکا در اصل رقابت دو الگوی حکومتی و شیوهی سازماندهی اجتماعی است.
اساس الگوی پکن را ترکیب دولت اقتدارگرا و اقتصاد بازار تشکیل میدهد. در حالیکه اجماع واشنگتن مبتنی بر تلفیق لیبرالدموکراسی و بازار آزاد است.
امتداد اجماع واشنگتن در دیپلماسی خارجی به دفاع از گسترش دموکراسی در پهنهی گیتی و جایگزینی نظامهای کثرتگرا و دموکراسیهای انتخابی بهجای سیستمهای اقتدارگرا میرسد.
پکن برعکس دموکراسی را نه در درون دولتها بلکه در بیرون آن میخواهد.
بدین معنا که عیسی و موسی هر یک به دین خود باشند؛ کسی کاری به کشورها و نظامهای سیاسی آنها نداشته باشد، دموکراسی و حقوق بشر نه هنجاری جهانی بلکه ارزشهای نسبی و ماهیتاً غربیاند.
بهجای مداخله در امور داخلی دولتها، نظام جهانی دموکراتیزه و بر مبنای برابری راستین تمام کشورها بازتعریف شود.
ناگفته پیداست که در اوضاع کنونی، ترامپ که نه دموکرات است و نه لیبرال، نمایندهای شایسته برای الگوی واشنگتن نیست.
گویی اشتباهی رخ داده و او بهجای مسکو و پکن و نیودهلی در واشنگتن به قدرت رسیدهاست!
صرفنظر از متغیرهای عدیده، همین مسأله دستکم در کوتاهمدت میتواند به سود چین و جذابیت مدل حکومتی آن تمام شود.
هرچند پکن برای هماوردی با واشنگتن راهی دراز و سنگلاخ در پیش دارد. جدا از تضادهای موجود در نظام سیاسی آن، هماکنون با مشکلات متعدد اقتصادی نظیر رکود، تورم، بیکاری و افتادن در چالهی جمعیتی روبهروست.
جایگاه و مشروعیت حزب حاکم کمونیست بر اثر این مشکلات صدمه دیده و ناسیونالیسم تهاجمی جهت جبران مافات در دستور کار قرار گرفته است.
تشدید تهدید و ستیزهجویی علیه تایوان بخشی از دستور کار مزبور است.
حملهی احتمالی به تایوان میتواند به تلهی اوکراین شی تبدیل و بلندپروازیهای چین را در قله، ساقط کند.
هرچند تا اینجا هم پکن در ایجاد ائتلافی آسیایی حول خود موفق بوده؛ غیر از متحدان کلیدی امریکا نظیر جاپان، کوریای جنوبی، سنگاپور و فیلیپین، تقریباً تمام دولتهای آسیایی در نمایش شانگهای حاضر شدند.
صلاحالدین خدیو


