اعتراف، اعتماد، رستگاری

“در همان سال‌های آغاز تدریس در زادگاهم، تاگاست، دوست بسیار عزیزی را یافته بودم. هم‌سال بودیم و هر دو در بحبوحه‌ی جوانی، در دریایی از علقه‌های همانند، غوطه می‌خوردیم.

کابل۲۴: دوران کودکی را در جوار یک‌دیگر سپری کردیم، با هم به مکتب رفتیم و هم‌بازی یک‌دیگر بودیم… رفیق مرا در یک چشم بر هم زدن از این جهان در ربودی… تب شدیدی دوست مرا به بستر بیماری روانه کرد. در حالی که عرق مرگ بر تن او نشسته بود، حواسّش یک‌سره از دست رفتند… چند روز بعد، در حالی که از کنارش غایب بودم، تب مرگ بازگشت و او جان سپرد؛ …

از این که پس از مرگ او، دیگران هم‌چنان زنده بودند، حیرت می‌کردم؛ زیرا چنانش دوست می‌داشتم که گویی هرگز نمی‌میرد و آن‌‌چه بیشتر موجب حیرت من می‌شد، آن بود که او جان سپرده است، ولی من که خویشتن را همزاد او می‌دانستم، هنوز می‌زیستم…

شاید همین احساس نیز مرا از مرگ گریزان می‌ساخت؛ زیرا بیم داشتم که با مرگ من، او که آن همه دوستش می‌داشتم به تمامی بمیرد”.

متنی زیبا و خواندنی از اعترافات آگوستین قدیس. چرا اعتراف؛ نوع مواجهه با این واژه در مذهب گوناگون متفاوت است، اعتراف در مسیحیت از بار گناه می‌کاهد، یا شایدم آثار گناه را از بین می برد و یا اینکه گناه کاملا بخشیده می‌شود.

اما هرچه باشد؛ اعتراف به نوعی سبک کننده باری است که خیلی ها بردوش خود می‌کشند، اعتراف به خوب نبودن به جای تظاهر کردن به این امر،اعتراف به ندانستن بجای اینکه بگوییم در راس هرم دانایی قرار داریم، یااعتراف به ناتوانی و در ماندگی زمانی که واقعا درمانده هستیم.

شاید یک راه مقدس شمرده شدن‌اعتراف است!!!! راستی چرا انسان‌ها مقدس می‌شوند، آگوستین قدیس، مریم مقدس و …..روح قدسیت در کدام زمان و به چه علت در وجود برخی جاری می‌شود تا جایی که مقدس خوانده می‌شوند.

شاید آگوستین چیزی می‌داند که دیگران نمی‌دانند، شاید آگوستین، جایی در میان آسمان‌ها دارد که دیگران ندارند. شایدم آگوستین با اعتراف کردن مقدس شده است.

اعتراف کرده که باید مهربان می‌بوده، اما نبوده، اعتراف کرده که باید هنگامی که دوستش از دنیا می‌رفت، درکنارش می بود. اعتراف کرده زمانی را که از دست داده و زمانی که برای او و دوستش زمان خاطر ساز بوده.

شاید اگر من نیز به این اعتراف کنم که در اندوهی که تعلق به من نداشت اندوه‌گین نشدم و از شادی که از آن من نبود، شاد نشدم و یا اینکه اندکی هم برای حتی لحظه‌ای بار انسان های سنگین بار را بر روی دوش خود احساس نکردم، مرا نیز به سوی قدیست راهنمایی کنند.

آنچه است، می‌توان به این نکته پی برد، اعتراف آغاز اعتماد است و اعتماد سر آغاز رسیدن به رهایی و آزاد بودن. می‌خواهم مقدس باشم، نه برای احترام و تمکین بلکه برای آرامش روح و روان تن زخمی خود که مجبور است، نقاب‌های بسیاری را در طول روز برچهره داشته باشد.

باید اعتراف کنم؛ ناتوان هستم در دوست داشتن، ناتوانم در دوستی ورزیدن این معنای باطنی، دوزخی که همراه من است، فقط با اعتراف از میان برداشته خواهد شد. اعتراف به نبودن!!!!!!!

دکتر سید محمد تقی حسینی، دکترای روابط بین الملل نویسنده، مترجم و پژوهشگر روابط بین الملل.( سیاست و امنیت). آقای حسینی در کنار تدریس در دانشگاه با چندین رسانه چاپی و الکترونیکی همکاری داشته است. ایشان سابقه کار به عنوان محقق ارشد در برخی موسسه‌ها را نیز در کارنامه خود دارد. از دکتر حسینی در حدود ده سال فعالیت آکادمیک و رسانه‌ای؛ صدها مقاله علمی، یادداشت، تالیف کتاب، ترجمه کتاب، ترجمه مقاله و گفتگوهای علمی نشر شده‌است.

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *