شوپنهاور اولین ـ و تقریباً تنها – فیلسوف غربی است که توجه خاصی را به مسألهی ملال مبذول داشتهاست و حرفهای قابل ملاحظهای در این باره گفتهاست.
کابل ۲۴: به پیشنهاد او ملال نه گونهای کج خلقی آنی کودکانه بل ملالی حقیقی و مرتبط با فرد بالغ توسط سه ویژگی ذاتی مشخص میشود.
اولین ویژگی آن عبارتست از نگریستن به اشیاء، نگریستن نه به این یا آن شیء، بل نگریستن به هر چیزی، نگریستن بهجهان بهمثابه یک کل در حالت ملال، جهان بهمثابه یک کل رنگ پریده شده و تبدیل به امری مبتذل، یک دست و بیفایده، دلتنگ کننده و مرده میشود.
دومین مشخصهی ملال مربوط به خواست است
آدمی در حالت غیر ملال آور همواره “فشار خواست” را تجربه میکند.
اما زمانی که ملول گشت این فشار باز هم ادامه مییابد.
اما از آنجایی که نمیتواند هدفی را برای به دست آوردن دنبال کند گونهای ناکامی هولناک را تجربه میکند، رنجی ناشی از “اشتیاق بدون متعلقى مشخص” نکته در اینجا از این قرار است.
در وضعیت ملال، ما خواستی مرتبۀ دوم را تجربه میکنیم، خواستی درصدد خواستن ما، خواهان درگیر شدن در و از این رو داشتن اهداف خواست مرتبهی اول هستیم.
اما این خواست مرتبهی دوم یعنی “خواستِ خواستن” ارضاء نمیشود.
سومین ملاحظه در مورد ملال به ویژگی فلسفی آن مربوط میشود.
فرد محروم از توانایی برای کنش داشتن گویی از “بازی” یا همان زندگی بیرون رانده شده.
چنین شخصی زندگی را دقیقاً چنین میبیند همچون بازی تخته نرد، ورق بازی، دویدن یا بازی گلف که مجموعهای از حرکاتی هستند که هدف یا غایتی ندارند مگر پر کردن فاصلهی ملال آور میان اکنون و مرگ.
در حالت ملال زندگی خود را به مثابه پدیداری بیمعنا و بیگانه مینمایاند.
در نظر شوپنهاور، نمونهی نوسان زندگی میان رنج ناشی از فشار خواست و رنج ناشی از ملال، عشق جنسی است.
ما آدمیان، تحت تاثیر غریزهی جنسی فضایل معشوق خویش را به دور از تناسب موجود در واقعیت بزرگنمایی میکنیم.
معشوق تبدیل به کاملترین، خواستنیترین و زیباترین متعلق موجود در هستی میگردد؛
بدین معنا که با وجود او هیچ غایت دیگری ارزش دنبالکردن را ندارد.
ما از عشق بدون پاسخ رنج میکشیم، اما چون که معشوق به رحم آید و سرانجام لبخندی را بر ما روا دارد نهایتاً به مقصود خویش میرسیم، زینپس (یعنی پس از وصال) معشوق بسیار معمولتر از هر زمانی به نظر میرسد تا آنجا که از این امر متعجب میگردیم که آن همه های و هوی به خاطر چه بود.
آن چنان که مثلی رومی میگوید، “هر کس پس از رابطهی جنسی مایوس و ناکام خواهد شد.”


