طنز ابوالعلای معری شاعر نابینای سوری در «رسالة الغفران» بينظیر است.
این رساله و نوشتار ابوالعلا که بیشباهت به اراداویرافنامه نیست، پاسخی است سخت طعنآمیز، با طنزی بدیع به «ابنقارح» ادیب همروزگار معری که باور داشت شاعران به دلیل بیتوجهی به مناسک دینی و شرابنوشی و غزلسرایی جایگاهشان دوزخ است.
کابل ۲۴: ابوالعلا در پاسخ به او رسالة الغفران را نگاشت و از زوایای مختلف دیدگاه او را به سخره گرفت.
در بخشی از رساله به نزد یکی از پیران جن میرسد و از او جویا میشود که آیا جنها نیز شعر میگویند؟
به آن شیخ جنیان میگوید: فردی مشهور به «المرزبانی» مجموعهای خوبی از اشعار جنها جمعآوری کرده، حال تو مرا از اشعاری آگاه کن که جنیان گفتهاند.
آن پیر جنیان در پاسخ میگوید:
آنچه آو گِردآورده مهملات و یاوههایی بیش نیست و قابل اعتنا نباشد؛ چرا که جملهی آدمیان و بشر از نظم و شعر همان اندازه میدانند که یک گاو از دانش نجوم و جغرافیا آگاه است.
سپس اضافه میکند که شعر موزون آدمیان را بیش از پانزده وزن در بحور عروضی نباشد، که کمتر شاعری از شمار آنها برآید، اما نزد ما جنیان هزاران وزن و بحر شعری است که به گوش هیچ آدمی نرسیدهاست و همان میزان که از اوزان شعری به ذهن آدمیان خطور کرده نیز از الهاماتی است که کودک-جنهای ما بدیشان رساندهاند.
و آنچه از اوزان به بشر داده شده به مقدار یک موی جداشده از موهای مسواک درخت اراک است.
سپس آن پیر جنیان ادامه داد که پیش از آنکه آدم ابوالبشر آفریده شود من وزنهای بسیار از بحور رجز و قصاید را سروده بودم.
ابوالعلا میگوید: سپس به شعر معلقهی امرؤالقيس اشاره كرد و گفت: به من خبر رسیده که شما آدمها قصیده امروالقیس را میخوانید که
مطلعش: «قفانبک من ذکری حبیب و منزل» است و کودکانتان آن را در مکتبخانهها از حفظ میکنند. حالا اگر میل داشته باشی من میتوانم هزار کلمه بر این وزن منزل و حومل که ردیف این قصیده است بر تو انشاء و ايراد كنم، وهزار کلمه دیگر با اعراب مرفوعش و هزار و هزار دیگر با اعراب منصوب و مجرورشان بیاورم که همهی آنها را تنها یک شاعر کافر از ما سروده که اینک در قعر فرویینِ دوزخ قرار دارد.»
مسعود باب الحوائجی