شما وقتی که طرح و چارچوبی برای تبیین و توضیح پدیدهها دارید، در مواجهه با نمونهای که در چارچوب شما نمیگنجد و طرحتان قادر به توضیح آن نیست، به جای بازنگری در طرح و چارچوب خود، به انکار آن نمونه میپردازید.
کابل ۲۴: برای مثال، اگر گروهی را «گروه شرور» بدانید و همهی رفتارهای آن گروه را جلوهای از شرارت تلقی کنید، آنگاه اگر با موردی روبهرو شوید که یکی از افراد آن گروه رفتاری نیک و غیرقابل انکار انجام دهد و امکان نادیدهگرفتن آن رفتار برای شما وجود نداشته باشد، بهجای پذیرش آن، رفتار نیک او را «ریاکاری» تفسیر خواهید کرد. یا اگر چارچوب شناختی شما این باشد که دو گروه با هم ساختوپاخت دوستانه دارند و علیه شما متحد شدهاند، در صورتی که ناگهان میان آن دو جنگی درگیرد، شما این جنگ را «جنگ زرگری و نمایشی» خواهید خواند.
به بیان دیگر، نمونهی ناسازگار همواره چنان بازتفسیر میشود که سلطهی معنایی چارچوب اصلی خدشهدار نگردد.
در حوزهی علم نیز همین وضعیت تکرار میشود؛ دانشمندان هنگامی که با نمونهای ابطالکنندهی نظریهی خود مواجه میشوند، به جای پذیرش ابطال، به «تعدیلهای کمکی» پناه میبرند تا نظریهی اصلی را همچنان حفظ کنند.


