اگرچه جنگ اوکراین از نظر جغرافیایی از خاورمیانه دور است، اما تازهترین آزمون برای چگونگی واکنش رهبران خاورمیانه به رقابت قدرتهای بزرگ بوده است.
نویسنده: احمد بوحجی، همکار انجمن خاورمیانه و شمال آفریقا کمبریج و دبیر دوم وزارت امور خارجه پادشاهی بحرین است. او در ژوئن ۲۰۱۸ میلادی به وزارت خارجه بحرین پیوست.
به گزارش کابل۲۴ به نقل از نشنال اینترست، روسیه و چین تاریخ طولانی و پیچیدهای داشتهاند، اما با این وجود، روابط دوجانبه قویای را در قرن بیست و یکم ایجاد کرده اند. پس از تاسیس جمهوری خلق چین در سال ۱۹۴۹ میلادی این دو کشور به دلیل تمجیدشان از ایدئولوژی مارکسیستی گردهم آمدند که با یک معاهده اتحاد سیساله که در سال ۱۹۵۰ میلادی به امضا رسید تقویت شد و همکاری در زمینههای امنیتی، نظامی و اقتصادی و فناوری را امکانپذیر ساخت.
مرز مشترک و اختلاف نظر در مورد دکترین کمونیستی منجر به خصومتهای آشکار بین روسیه و چین در سال ۱۹۶۹ میلادی شد که در نهایت انگیزهای برای تلاش مائوتسه تونگ به منظور عادیسازی روابط با ایالات متحده در اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادی بود.
روابط دو کشور چین و روسیه پس از اجلاس سران چین و شوروی در سال ۱۹۸۹ میلادی از سر گرفته شد و به دنبال آن روابط آن دو کشور تا به امروز تقویت شده است. لحظات کلیدی در این رابطه شامل پیوستن روسیه به سازمان همکاری شانگهای به رهبری چین در سال ۲۰۰۱ میلادی و دستیابی دو کشور به راه حلی برای اختلاف مرزی خود در سال ۲۰۰۴ میلادی بوده است.
خودداری چین از محکوم کردن الحاق کریمه به روسیه در سال ۲۰۱۴ میلادی روابط دو کشور را بیش از پیش تقویت کرد. در تاریخ ۴ فبروری ۲۰۲۲ میلادی در حاشیه مراسم افتتاحیه بازیهای المپیک زمستانی در پکن تنها چند روز پیش از حمله روسیه به اوکراین سران دو کشور با یکدیگر گفتگو کردند و بیانیه مشترکی صادر شد که که در آن روابط دوستانه به طور مداوم در حال توسعه دو کشور مورد تایید و تاکید قرار گرفت.
دلیل اصلی همسویی روسیه و چین بدون شک رقابت مشترک آنان با ایالات متحده و هم چنین تمایل متقابل برای نظم بین المللی بدون رهبری ایالات متحده بوده است. امروز هر دو کشور بازیگران اصلی در پرداختن به مسائل مهم جهانی هستند و اردوگاهی مستحکم برای خود ایجاد کردهاند. این امر به ویژه در دنیایی که از مدل تک قطبی دور شده مشهود است.
با این وجود، روسیه و چین سیاستهای متفاوتی در قبال خاورمیانه دارند. رویکرد چین به منطقه بیشتر بر همکاری تجاری و اقتصادی متمرکز است و طرح کمربند و جاده از بخشهایی از خاورمیانه میگذرد. موقعیت چین به عنوان یک غول اقتصادی به آن کشور اهرمی برای اعمال نفوذ و تاثیرگذاری بر مسائل سیاسی به ویژه در آفریقا بخشیده است.
از سوی دیگر، به استثنای بازار انرژی قدرت اقتصادی روسیه با توان اقتصادی عظیم چین قابل مقایسه نیست. دولت روسیه بیشتر بر روی تاثیرگذاری بر سیاست خارجی از طریق قدرت سخت متمرکز شده است. با این وجود، حضور نظامی ایالات متحده در خاورمیانه بیبدیل است و روسیه و چین هر دو در مسائل امنیتی از واشنگتن عقب مانده است.
معضل خاورمیانه
اگرچه جنگ اوکراین از نظر جغرافیایی از خاورمیانه دور است، اما تازهترین آزمون برای چگونگی واکنش رهبران خاورمیانه به رقابت جهانی بین قدرتهای بزرگ بوده است. لابیگری روسیه در خاورمیانه در نیمه نخست سال جاری میلادی افزایش یافت همانطور که تعامل دوجانبه و چند جانبه «سرگئی لاوروف» وزیر امور خارجه روسیه در منطقه این موضوع را نشان داد.
این اقدامات واکنش کاخ سفید را برانگیخت و «جو بایدن» رئیس جمهور امریکا ماهها بعد از اسرائیل و خلیج فارس بازدید به عمل آورد. این پاسخ همراه با تاخیر از سوی ایالات متحده قابل درک بود: از آنجایی که اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج فارس روابط عمیقی با ایالات متحده دارند روابط در معرض خطر فوری قرار نمیگیرند.
کشورهای خلیج فارس هم چنین از نزدیکترین و قدیمیترین متحدان امریکا در منطقه به شمار میروند. برخی از کشورها از جمله بحرین و امارات متحده عربی حتی به عنوان «شرکای اصلی امنیتی» ایالات متحده معرفی شده اند. با توجه به این روابط و منافع مشترک آمریکا، اسرائیل و خلیج فارس در تضمین ثبات بازار انرژی جهانی، کاخ سفید انتظار داشت که این کشورها به طور طبیعی روابطی قوی با ایالات متحده داشته باشند.
«انور قرقاش» مشاور دیپلماتیک رئیس امارات متحده عربی در سال ۲۰۲۱ میلادی در مورد جنگ قدرت در منطقه بین واشنگتن و پکن اظهار نظر کرد و گفته بود: «همه ما به شدت نگران یک جنگ سرد در آینده هستیم. این خبر بدی برای همه ما است، زیرا ایده انتخاب در سیستم بین المللی مشکل ساز است و فکر میکنم که حرکت در چنین مسیری آسان نخواهد بود».
در حال حاضر، بر خلاف تصور آمریکاییها همه کارتها روی میز است و کشورهای حاشیه خلیج فارس هنوز باید طرف قطعی در مناقشه را انتخاب کنند. برخی از کشورهای حاشیه خلیج فارس ترجیح دادهاند به جای اولویت قرار دادن صرف مسائل امنیتی در منطقه به دنبال کسب منافع خود از طریق نزدیکی به چین و روسیه باشند.
علیرغم آن که کشورهای حاشیه خلیج فارس از اهمیت چتر امنیتی ایالات متحده برای امنیت منطقه آگاه هستند کماکان ترجیح دادهاند که به تنوع بخشیدن به مشارکت خود ادامه دهند. با ورود بایدن به نیمه دوم ریاست جمهوری خود تعاملات ایالات متحده و شبه جزیره عربستان به پایینترین سطح تقلیل یافته است.
شاخص واضح این نارضایتی از سیاست خلیج فارس کاخ سفید تعهد حداقلی منطقه به تثبیت بازار انرژی است که در اولین و تنها سفر بایدن به منطقه نقطه مرکزی دستور کار او بود. مذاکرات هستهای با ایران یکی دیگر از نگرانیهای کلیدی اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج فارس است.
با خودداری غرب از وارد ساختن همسایگان ایران در مذاکرات هستهای با ایران، کشورهای خلیج فارس تصمیم گرفتند که مسئولیت را بر عهده بگیرند و مذاکرات مستقیم از جمله چندین دور مذاکرات ایران و عربستان در بغداد را آغاز کنند. این مذاکرات منجر به آتش بس در یمن و بازگشت سفرای امارات و کویت به تهران شد.
کشورهای حاشیه خلیج فارس در تنوع بخشیدن به حضور خود در برابر سه قدرت موفقتر از اسرائیل بوده اند. علیرغم عادیسازی روابط از طریق توافق ابراهیم، اسرائیل به طور کامل با کشورهای حوزه خلیج فارس ادغام نشده و رابطه منحصر به فردی با ایالات متحده دارد. در نتیجه، اسرائیل چنین معضلاتی را به گونهای متفاوت درک میکند.
سیاستگذاران اسرائیلی معتقدند که حفظ تفاهم خوب با روسیه که به شدت از رژیم اسد حمایت میکند برای محافظت از مرزهای شمالی اسرائیل در برابر حملات نیابتی نیروهای ایرانی به ویژه پس از کاهش قابل توجه حضور نظامی ایالات متحده در سوریه امری حیاتی محسوب میشود.
اسرائیل اغلب به عنوان نزدیکترین متحد آمریکا قلمداد میشود همین جایگاه، باز نگهداشتن گزینههای اسرائیل و تعامل آزادانه آن کشور با روسیه و چین را دشوارتر میسازد. محکومیت اخیر حمله اسرائیل علیه سوریه از سوی روسیه و کمک اسرائیل به اوکراین روابط اسرائیل و روسیه را به خطر انداخته است.
علیرغم حمایت این سه قدرت از بازیگران منطقهای مختلف و اغلب متضاد با یکدیگر میتوان در زمینههایی مانند آزادی ناوبری برای مسیرهای تجاری و ثبات بازار جهانی انرژی به همکاری سیاسی دست یافت. این همکاری به طور بالقوه میتواند همکاری عمیقتر را در مورد موضوعات بحث برانگیزتری که باید برای ثبات منطقه حل و فصل شوند تشویق کند. آرزوهای مشترک که نیازی به بازی با حاصل جمع صفر ندارد یک مخرج مشترک برای همه کشورهای خاورمیانه خواهند بود.