خشم، توهین و خشونت کلامی؛ از آفاتی است که مانع ایجاد تفاهم میشود. برتراند راسل در این باره میگوید: «اگر عقیدهای متضاد عقیدۀ شما موجب خشمتان شد، نشانۀ آن است که بهطور ناخودآگاه دلیل خوبی برای طرز فکرتان ندارید. مثلاً اگر کسی پافشاری کند و بگوید دو و دو میشود پنج، بجای خشم، احساس ترحم میکنید، مگر اینکه آنقدر بیسواد باشید که عقیدۀ او باورهای شما را متزلزل کند».
کابل۲۴: اولین آسیبی که رواج توهین و تحقیر به جامعه به خصوص در شبکه های اجتماعی ایجاد میکند، روی برگردانی طیف وسیعی از گفتگوست. در نتیجه آنانی که خرسندند از اینکه توانستهاند رقیب یا دیگری را با ایجاد ترس و تحقیر و توهین ساکت کنند با فضای یکدستی مواجه خواهند بود که هیچ مانع یا متغیر تصحیح کنندهای در برابر اشتباهات خود ندارند و پس از مدتی مرز بین فهرست آرزوها و برنامه عملی و امکانپذیر را گم میکنند.
تردیدی نیست آنهایی که از توهین و تحقیر به عنوان ابزار استفاده میکنند، و خار و نشتر را در میان کلمات خود میگذارند، پس از آنکه به تصور خود فرضیه یا نگاه رقیب را کنار گذاشتهاند.
خود اولین قربانی روشی هستند که بنا نهادهاند. ماجرا مثل داستان آن مرد در مثنوی مولاناست که بذر خاری را در مسیر مردم کاشت که کوچه را خلوت و خانه خود را امن کند :
هر دمی آن خاربن افزون شدی
پای خلق از زخم آن پرخون شدی
پس از مدتی مرد، رو به پیری گذاشت و حالا خار ریشه دوانده بود و بلای جان خود او شده بود درحالیکه دیگر قدرتی برای کندن خار نداشت:
آن درخت بد جوانتر میشود
وین کَنَنده، پیر و مضطر میشود
خاربن در قُوَت و برخاستن
خارکن در پیری و در کاستن
بنابراین رواج توهین و تحقیر در هر جمعی، اگرچه در آغاز خوشایند و مثمر ثمر به نظر میرسد اما به تدریج مترادف است با اعراض مردمان از آن دسته و بالارفتن ضریب اشتباه و خطاهای بیشتر. پس اولین مانع گفتگو، رواج جملات و گفتگوهای نژند و تحقیرآمیز است:
گفتگو آیین درویشی نبود
ورنه با تو ماجراها داشتیم
نکته مهم دیگر اما این است که گاهی، افراد، واقعا قصد توهین و تحقیر ندارند بلکه اصولا متوجه نیستند سخنی که بر زبان می آورند، توهین آمیز است. این مشکل ممکن است از دایره واژگانی اندک یا از تقلید بدون تامل از سبک گفتگوی آنهایی است که به زعم برخی، به اشتباه نخبه یا الگو تلقی شدهاند. مشکل دیگر آن است که بسیاری ناتوان از انتقال درست مقصود ذهنی خود به ساحت زبانی و گفتاری اند.
نبود ادبیات به روز و زبان شسته رفته و موجز در اینجاست که تاثیر خود را نشان میدهد. تجدد در ایران با ضرورت توجه به زبان شروع شد و داستان و رمان ایرانی به سبک جدید پس از درک این ضرورت متولد شد.
یکی از رسالت های نخبگان و نویسندگان و آنهایی که به نحوی مورد توجه هستند، کمک به ترویج دو مساله مربوط به زبان است.
اول ترویج زبان عاری از تحقیر و توهین و دوم دعوت و تشویق مخاطب به متون موجز و ساده با نشان دادن شیرینی های ادبیات از طریق انطباق آن با مسایل ملموس زندگی امروز.
این مساله تاحدی می تواند یاری دهنده آنانی باشند که ناآشنایی به کلمات و ناتوانی در انتقال مفاهیم مدنظرشان به دنیای کلمات، منشاء سوتفاهم ها در ساحت لفظ باشد چنانکه سهروردی در «آواز پرجبرییل» گفت:«دستخوش بازی لفظ نشاید شدن زیرا در قیامت، از هر هزار تن، شاید جز یک تن، مابقی کشتهی لفظاند!”
سهند