شاید گمان کنید فیلسوفی در تعمیرگاه (Shop Class as Soulcraft) عنوانی استعاری یا برآمده از خیال نویسنده است، اما اینگونه نیست بلکه خلاصهای است از زندگی حقیقی او. متیو بی. کرافورد استاد دانشگاه و نویسنده است. فلسفه خوانده است و زندگی را از دریچهی چشم یک فیلسوف مینگرد. او همچنین تعمیرگاه موتورسیکلت دارد و ساعتهای زیادی را مشغول تعمیر و بازسازی و به گفتهی خودش «مهارت دستی» است. این کتاب برآمده از این تجربه و زندگی است. کرافورد در این جستار نشان میدهد فلسفه با دستهای روغنی چگونه فهمیده میشود و شغل چگونه به دیدگاه انسان شکل میدهد.
فیلسوفی در تعمیرگاه چه چیزی برای گفتن دارد؟
نویسنده کتاب را با یک مقدمه شروع میکند و در هشت فصل ادامه میدهد، همچنین مترجم یک مؤخره به آن اضافه کرده است که بسیار خواندنی و درخور توجه است. مقدمهی نویسنده به بررسی چگونگی شکلگیری این کتاب و بررسی محتوایی آن میپردازد و خواننده را در جریان قرار میدهد که درآینده از چه میگوید و چرا.
«پولهای مچالهی ته جیبم در تعمیرگاه موتورسیکلت در مقایسه با چکهایی که در شغل قبلیام نقد میکردم، حس بسیار متفاوتی دارد. پس از اخذ مدرک دکتری در رشته فلسفه سیاسی از دانشگاه شیکاگو، مدیر اجرایی اتاقفکر واشنگتن شدم.
آن روزها همیشه واقعاً خسته بودم و صادقانه بگویم نمیتوانستم هیچ دلیل منطقیای برای حقوقی که میگرفتم پیدا کنم. این سوال همواره در ذهنم بود که اینجا چه محصول ملموس و چه خدمت مفیدی برای کسی انجام میدهم. این حس بیفایدگی واقعاً برایم تحقیرآمیز بود. حقوق خوبی داشتم ولی در حقیقت احساس میکردم این حقوق نوعی جبران خسارت است.
سرانجام بعد از پنج ماه این کار را کنار گذاشتم تا تعمیرگاه موتورسیکلتم را باز کنم. شاید این جابهجایی به خاطر این بود که من واقعاً برای کار دفتری ساخته نشده بودم، اما آنچه بدون شک میتوانم بگویم این است که در این اتفاق هیچ چیز غیرمعمولی برایم رخ نداده است.
من قصهی زندگی خودم را برایتان میگویم نه به این خاطر که فکر میکنم زندگی خارقالعادهای داشتهام. برعکس، دلیل بازگو کردنش این است که گمان میکنم زندگیای کاملاً عادی دارم. هنگام انجام کارهای دستی، همیشه احساس میکردم این کارها، در مقایسه با مشاغلی که کارهای دانشی نام گرفتهاند واجد معنای عمیقتری از عاملیت و کاراییاند. این کتاب تلاشی است برای فهم چرایی چنین چیزی.»[1]
با بررسی همین بخش از مقدمهی نسبتاً مفصل نویسنده میتوان به شناخت دقیقی از کتاب دست یافت. نکتهی اول و مهم این است که این کتاب حاصل تجربهی شخصی و بلافصل نویسنده است.
کرافورد فرصت تجربهی مشاغل متفاوتی را داشته است و همین امر موجب شکلگیری تفکر انتقادی او نسبت به شغل و نسبت این مفهوم با دنیای مدرن شده است. او همانند یک فیلسوف بهدرستی به بررسی چیستی و تاریخ پدیدهی کار و کار مفید پرداخته است و از همه مهمتر آنچه در حال حاضر در جریان است را زیر سوال برده و رد کرده است!
نکتهی دوم برهم زدن طبقهبندی و نظم معمول است. طبقهبندی علوم به دو دستهی نظری و عملی به دوران فیلسوفانی مانند ارسطو و افلاطون برمیگردد. تمامی علوم و اعمال انسان بهنحوی زیر مجموعهی یکی از این دو قرار میگیرد و ویژگیهای این دو گروه متفاوت از یکدیگرند.
واضحترین تفاوت، اختصاصِ دانش به علوم نظری و مهارت به علوم عملی است؛ کرافورد اما این تقسیمبندی را نادیده میگیرد و معتقد است مهارتهای دستی سبب تقویت اندیشیدن و برقراری ارتباط درست انسان با محیط اطرافش میشود.
نکتهی سوم که در مقدمه پیداست و در کتاب نیز بهطور مفصل به شرح آن پرداخته شده است، کار مجازی (مجازیگرایی) است. مجازیگرایی پدیدهی دنیای امروز است.
درهر دورهای بعضی شغلها از رده خارج و بعضی شغلهای تازه پدید میآیند و درحالحاضر روند شکلگیری شغلها به سمت شغلهای غیرملموس و خدمات مجازی و از بین رفتن هرچه بیشتر شغلهایی مبتنی بر مهارت دستی پیش میرود. کرافورد معتقد است برخلاف عقیدهی عموم این تغییر سبب بهتر شدن اوضاع زندگی بشر و توسعهی ذهن و خلاقیت او نمیشود، بلکه ارتباط انسان با محیط اطرافش را مخدوش و او را از اصل خود دور میکند.
منظور از کار مفید چیست؟
اولین فصل کتاب به توضیح کار مفید اختصاص دارد. یکی از تغییرات اساسی و مهم نظام آموزشی در این سالها از بین رفتن کارگاههای فنیحرفهای و جایگزینی آنها با سایتهای کامپیوتری بوده است.
کرافورد به بررسی عواقب این تغییر پرداخته است و کمبود نیروی کار ماهر که گریبانگیر کارگاههای تولیدی شده است را با این تغییرات مرتبط میداند. حذف مهارتهای دستی از مدارس، حذف ارزش و جایگاه این حرفهها در ذهن نسل جوان است.
چنین دیدگاهی علاوهبر کمبود نیروی ماهر مضرات دیگری نیز به همراه دارد. مضراتی که در پی حذف ابزار رخ میدهد و درک انسان از محیط اطرافش را مختل و غیرواقعی میکند. علاوهبر اینها انسان از نوعی لذت که مخصوص به انجام مهارتهای دستی است، محروم میشود.
پیشرفت در مهارتهای فنی بسیار سریعتر از مهارتهای دانشی رخ میدهد و ضمناً ملموس و قابل اندازهگیری است. همهی اینها را مقایسه کنید با متخصصی در زمینهی علوم نظری که روندی کُند و انتزاعی را طی میکند تا به درجهای از مهارت برسد که برای خودش و دیگران قابل درک باشد. در نظر کرافورد همهی انسانها نیازمند تجربهی لذتهای سریع و ملموس مهارتهای فنیاند.
«گفتهاند اینکه انسان از طریق توانایی دستی، خود را بهشکل ملموسی در جهان ابراز میکند و احساس رضایت میکند، آرامش و آسودگی را برای او به ارمغان میآورد. کارهای عملی شخص را از شک و تردیدهای ذهنی در مورد ارزشمند بودن خویشتن رها میکنند. او بهراحتی به ساختمانی که برپا شده، ماشینی که حرکت میکند و یا چراغهایی که روشن شده اشاره کرده و احساس آرامش و افتخار میکند.»[2]
آیا راهحل بازگشت به مهارتهای دستی است؟
آنچه تا به اینجا گفته شد همه در مذمت شغلهای مبتنی بر دانش و مدح مهارتهای فنی بود؛ اما آیا واقعاً راه رستگاری انسان در دوری از علوم نظری و پیوستن به علوم عملی است؟ چنین نیست.
نظریهی کرافورد عمل همراه با اندیشه را مطرح میکند. نقد او بر تفکر حاکم بر جوامع انسانی است که جایگاه بالاتری برای شغلهای مبتنی بر دانش قائل است.
او این تفکر را مایهی تباهی جامعه میداند و همچنین به فعالان حوزهی مهارتهای فنی گوشزد میکند که عمل را با اندیشه همراه کنند. راهحل کرافورد پیدا کردن مسیری بینابین اندیشه و عمل است. به اعتقاد او غفلت در هر کدام اینها موجب دوری از سعادت است.
کرافورد در طول کتاب مباحثی همچون حرفههای با ارزش، کارهای دفتری، فراغت، آموزش و مسائل پیرامون این مفاهیم را بررسی میکند. البته باید در خاطر داشت که او فیلسوف است. آشنایی با مفاهیم اولیه و تاریخ فلسلفه به فهم بهتر گفتههای او کمک میکند. همچنین او تخصص فلسفی خود را با تخصصی دیگر درآمیخته است.
در جایجای کتاب از مسائل فنی مربوط به موتور سیکلت مثال آورده و با استفاده از آنها به شرح دیدگاههای خود پرداخته است. بدیهی است که عموم مردم دانشی در این زمینه نداشته باشند، به همین دلیل مترجم در پانویس کتاب توضیحات مناسبی ارائه داده است که به خوانش کتاب کمک میکند. همچنین ایشان در مؤخرهای بسیار خواندنی با استفاده از گفتههای این کتاب به تحلیل جامعهی امروز ایران پرداخته است که شایان توجه است.
ترجمهی کمیل سوهانی از این کتاب ترجمهای خوب و قابل توجه است. او تحصیلکردهی رشتهی کارآفرینی است و ترجمهی این کتاب ترجمهای از سر دغدغه و هدفمندی بوده است. سوهانی همچون کرافورد که در زمان نگارش این کتاب سوالهای بسیاری داشت، با ذهنی پرسشگر به ترجمهی این کتاب پرداخته است.
سوهانی سوالی درست و بهجا مطرح میکند: چرا درحالحاضر کارآفرینی در حوزهی مشاغل آنلاین و دانشبنیان خلاصه شده است و چطور تولید محصولات ملموس از چرخهی ارزشمندی خارج شدند؟ دیدگاه مترجم و نویسنده نسبت به اوضاع معاصر مشابه و یکسان است.
سوهانی نیز به نقد مجازیگرایی میپردازد و راه برونرفت از مسائل را بازگشت به مهارتهای فنی میداند. او در مؤخرهی خود بهخوبی شرح میدهد که در جامعهی امروزی ایران چطور دانش و مهارت در جای مناسب قرار ندارند و کمبود هرکدام چه لطمهای به ساختار اجتماعی کشور وارد کرده و میکند.
«حقیقت این است که سالهاست که ما در ایران در ذیل این اسم روزگار میگذرانیم و مصرف سایهی خود را بر تمام شئون زندگی فردی و اجتماعی ما گسترده است.
اگر کرافورد از جریان پنهان و خزندهای صحبت میکند که در جامعهی آمریکایی مصرف را نهادینه کرده و مانع مواجههی مستقیم مردم با واقعیت شده و در نتیجه جریان فکر را متوقف میکند، ما در ایران از فرط عیان بودن این موضوع قادر به دیدن آن نیستیم. اگر هم ببینیم و بشنویم، آنچنان بندبند وجودمان با این مخدر سست شده که قادر به انجام کاری نیستیم.
این اتفاقی است که برخی به آن کری و کوری کنشی میگویند. بیپرده و صریح اینکه ملتی که چادر زنانش و کفن مردگانش را خودش تولید نمیکند، با هزاران مرکز و سمینار و همایش نخواهد توانست تولید فکر کند و ملتی که خودش برای خودش فکر نکند، برای او فکر خواهند کرد. آنچنان کردند و میکنند.»[3]
آنچه بهطور قطع دربارهی این کتاب میتوان گفت این است که فیلسوفی در تعمیرگاه روشنگر است. چه طرفدار مهارتهای دستی باشید و چه شغلهای مبتنی بر دانش را بپسندید، این کتاب به شما کمک خواهد کرد. نظریهی کرافورد را میتوان در یک جمله خلاصه کرد: اندیشمندانه عمل کنید و مهمتر از آن اینکه هردو را باهم انجام دهید.
شیرین زارع پور
آوانگارد