فیلم «آن سوی تپهها» ساختهٔ کریستیان مونجیو، اثری است عمیق، سرد و خفهکننده که مرز میان ایمان، عشق، عقل، و اسارت را در بستری واقعگرایانه به چالش میکشد.
کابل ۲۴: این فیلم با الهام از داستانی واقعی در رومانی، به رابطهی پیچیده و تلخ دو زن در صومعهای ارتدوکس میپردازد؛ یکی راهبه شده، دیگری از زندگی پرآشوب و یتیمخانهای به دیدار آمده تا او را بازگرداند. اما آنچه رخ میدهد، نه بازگشت است و نه رهایی.
آلینا پس از سالها به دیدار دوست دوران کودکیاش، وویچیچا میآید که حالا راهبهای منزوی در صومعهای دورافتاده است. آلینا میخواهد او را با خود به آلمان ببرد، اما وویچیچا دیگر به خدا دل بسته. کشمکش بین خواستهی زمینی و باور دینی، به تدریج به تراژدیای خاموش اما هولناک ختم میشود.
دین یا اسارت؟
فیلم تصویری تلخ و ضداحساسی از نهاد دین ارائه میدهد. کشیش و راهبهها، با نیت خیر، اما با نادانی و تعصب، عملاً به شکنجهی روانی و جسمی آلینا دست میزنند. در دنیای فیلم، دین نه روشنایی، که در بستهایست بر عقل، مهر تأییدیست بر ترس و انفعال.
جنون، ایمان یا مقاومت؟
آلینا در نگاه دیگران «بیمار» است، اما فیلم میپرسد: آیا او واقعاً دیوانه است یا تنها کسیست که تسلیم نشده؟ آیا شورش او علیه نظم خشک صومعه، نشان آزادیست یا نشانهی شکست نهایی؟
مونجیو با سبک مینیمالیسم واقعگرا و دوربینِ بیجانبدار خود، بیننده را به تماشاگرِ صرف بدل نمیکند؛ بلکه ما را در برابر موقعیتی اخلاقی و اجتماعی قرار میدهد. نور سرد، قابهای بسته، دیالوگهای حسابشده و نبود موسیقی متن، تنهایی و اضطراب را به جان مخاطب میاندازد.
«آن سوی تپهها» فیلمی است دربارهی مرز باریک میان نیکی و شر، عشق و تملک، ایمان و جهل.
این فیلم، آرام اما ویرانگر است؛ نه با شعار، بلکه با واقعیتهای خام و تلخ، از خشونت نهفته در نهادهایی سخن میگوید که خود را پناهگاه میدانند.


