همه چیز شبیه یک جنگ سرد جدید به نظر میرسد. سخنرانی ملی دیشب بایدن یادآور نطق تاریخی وینستون چرچیل در مارچ 1946 در فالتون میسوری بود:
“از شچچین در بالتیک تا تریست در آدریاتیک، یک پرده آهنین در سراسر قاره کشیده شده.”
اصطلاح پردەی آهنین که تمثیلی از کشمش ایدئولوژیک دو ابرقدرت امریکا و شوروی بود، پس از آن بر سر زبانها افتاد.
کابل۲۴: بایدن در دومین نطق ملی خود که در اقدامی نادر از دفتر بیضی کاخ سفید ایراد شد، بارها پوتین و حماس را کنار هم قرار داد و گفت:
“حماس و روسیه هر دو خواهان نابودی یک نظام دموکراتیک در همسایگی خود هستند و ما به آنها اجازه نمیدهیم پیروز شوند.”
حماس و روسیه سنخیتی با هم ندارند. حماس یک گروه کوچک بنیادگراست که در چند دهەی اخیر در شمایل جناح تندروتر ناسیونالیسم فلسطینی ظاهر شده است.
قدرت نظامی این گروه تناسبی با ماشین جنگی بزرگ اسرائیل و اقتصاد پیشرفتەی آن ندارد.
روسیه هم یک قدرت متوسط اروپایی است که اقتصاد آن به نفت و گاز وابسته است. در دوران شوروی هم که به مدد ماشین جنگ عظیم اش تا مرتبەی قدرتی جهانی رفت، در نهایت مقهور اقتصاد ضعیف و عقب ماندەاش گردید.
با این وصف تنها وجه مشترک روسیه و حماس از دید بایدن جنگ آنها با دموکراسی های همسایەشان است.
صرف نظر از این که اسرائیل و اوکراین هر دو در ردەبندیهای سالیان اخیر جزو دموکراسی های معیوب و در حال افول محسوب می شوند، اشارەی بایدن حاوی نکتەی مهمی است.
تلاش امریکا برای مهار چین و تضعیف روسیه و جلوگیری از کاهش نقش غرب در مناسبات جهانی با اغراض ایدئولوژیک و سیاسی و تبلیغاتی مشخص همراه شده است.
نبرد دموکراسی و اقتدارگرایی میتواند جایگزین دو قطبی هم آوردی جهان آزاد و دنیای پشت پردەی آهنین باشد.
با افزایش تهدیدات چین برای الحاق اجباری تایوان به ” سرزمین اصلی”، امریکا که رسما متعهد به سیاست “چین واحد” است، ناچار است تمهیدی دیگر بکار برد.
دفاع از دموکراسی و ارادەی ملی مردم تایوان در برابر دیکتاتوری حزب کمونیست، مستمسکی اخلاقی در اختیار کاخ سفید میگذارد.
واشنگتن به استناد آن صلاحیت حاکمان چین برای حکمرانی بر “جزیرەی بە اصطلاح شورشی” را زیر سوال میبرد و از حق مردم تایوان برای زیستن زیر سایەی آزادی و دموکراسی جانبداری مینماید.
تقسیم جهان به دو اردوگاه دموکراسی و اقتدارگرایی خالی از اشکال هم نیست.
بسیاری از متحدان امریکا دارای حکومتهای غیر دمکراتیک هستند. همچنین با بین المللی شدن اقتصاد و ظهور چین به عنوان یک ابرقدرت اقتصادی، به اندازەی دوران جنگ سرد اجازەی تقسیم ساختاری جهان را نمیدهد.
برخی از این استثناها در فاصلەی سال های 1989- 1945 هم وجود داشت.
آن زمان هم در متن منازعه بر سر تسلط بر جهان، عمل گراییهای سیاسی و ملاحظات راهبردی بر انگاره های ایدئولوژیک و نظرگاههای اخلاقی میچربید.
در حالی که در بخش اعظم غرب اروپا نظام های دمکراتیک برای مصون ماندن از تهاجم احتمالی شوروی، زیر چتر اتمی امریکا رفته بودند، در سایر مناطق جهان این کشور از دیکتاتوریهای راست در برابر خطر گسترش کمونیسم محافظت میکرد.
این اغتشاش مفهومی در دنیای کنونی هم به نحوی وجود دارد. چین و روسیه به بهای آسیب دیدن روابط نزدیکشان با اسرائیل از محکوم کردن حملەی حماس خودداری کردند.
در روزهای گذشته این دو کشور که مانند سالهای دهەی پنجاە به متحدان نزدیک هم در برابر هژمونی غربی تبدیل شدەاند، بارها خواهان تشکیل دولت مستقل فلسطینی شدەاند.
نشانەای از احیای موضع سنتی آنها در دوران جنگ سرد نسبت به قضیەی فلسطین، که به جانبداری از اعراب شهرت داشت.
این دیدگاه با موضع امریکا و شرکای غربی اش که به حمایت همه جانبه از اسرائیل پرداخته و هیج انتقادی از عملیات نظامی ویرانگر آن را بر نمیتابند، تفاوتی آشکار دارد.
قطبی شدن افکار عمومی و تقسیم سیاسی جهان بر اساس جنگ حماس و اسرائیل ابعادی بزرگ تر هم دارد.
در حالی که جهان غربی تمام قد پشت سر اسرائیل ایستاده، احزاب چپ اروپایی همسو با جوامع عرب و مسلمان برای محکوم کردن حماس تردیدهای جدی از خود نشان دادەاند.
جدال ایدئولوژیک مزبور باعث شده که چپها و لیبرال های غربی در برابر اتهام یهودستیزی، اردوگاه مقابل را متهم به اسلام هراسی نمایند.
زمانی که انتقاد از سیاست اشغالگری اسرائیل همسان یهودستیزی میشود، اردوگاه مقابل انتقاد از خشونت حماس را معادل اسلام هراسی تلقی میکند.
از قضا بایدن دیشب کوشید توازن را حفظ و هر دو را به عنوان اشکالی از نفرت پراکنی محکوم نماید.
در جنگ سرد منازعه بر سر برتری سیستم های سیاسی و نظام های اقتصادی و منزلت اخلاقی آنها جایگاهی کانونی داشت.
شکست اردوگاه کمونیسم باعث کم رنگ شدن عامل ایدئولوژی در رقابتهای جهانی شد.
اما بحران اوکراین و ستیزەجویی چین در دریای جنوبی چین باعث احیای نسبی آن شده است.
صلاحالدین خدیو