۱. هرمس، در ابتدا، خدای موسیقی بود. اما بعد، خدای روشنایی و سرعت و ورزش شد. او آنقدر سریع و مکار بود که میتوانست بین دنیای خدایان و دنیای انسانها رفت و آمد کند. به همین دلیل، او واسطه و پیامرسانِ این دو دنیا به شمار میآمد.
کابل ۲۴: ۲. از سال ۱۹۹۹ که سرینا ویلیامز نخستین گرند اسلم خود را برد، عصر هرمسها آغاز شد. فدرر در سال ۲۰۰۳ و نادال در سال ۲۰۰۵ نخستین گرند اسلمهای خود را بردند. و این سه نفر، در طی ۲۰ سال بعدی، خدایان ِ دنیای ورزش شدند. ویلیامز با ۲۳، نادال با ۲۲، و فدرر با ۲۰ گرنداسلم زمین ورزش را ترک کردند و به دنیای خدایانِ زمینی بازگشتند.
۳. زئوس خدای خدایان بود. کرونوس، پدر زئوس، شنیده بود که یکی از فرزنداناش او را از اریکهی قدرت به زیر خواهد کشید. به همین دلیل فرزندان خود را میبلعید. اما زئوس، که فرزند ششم بود، توسط رئا نجات پیدا کرد. رئا او را به غاری برد. در آن غار، بزی (GOAT) مقدس، به او شیر داد و از او پرستاری کرد.
۴. نواک جوکویچ تا کنون ۲۴ گرند اسلم برده است. فقط یک نفر دیگر هست که ۲۴ گرند اسلم برده است: مارگارت کورتِ استرالیایی. اگر جوکوویچ، در این یکیدو سالِ پایانیِ ورزشِ حرفهایاش، فقط یک گرند اسلمِ دیگر ببرد، به تنهایی بر قلهی المپ، اقامتگاه خدایان، میایستد: جایی که هیچ انسان دیگری در آن نفس نمیکشد. اگر این اتفاق بیافتد، او GOAT (Greatest of All Time) است: همان بز مقدس. او دیگر نواک جوکوویچ نیست، نواک زئوکوویچ است: خدای خدایان.
۵. من سالهاست با شوق و هیجان تنیس حرفهای را میبینم و لذت میبرم. اما از وقتی جوکوویچ بیست و چهارمین گرند اسلماش را برد، با هیجانی بیسابقه موفقیت او را دنبال میکنم. و از خودم میپرسم: چرا؟ شاید به دو دلیل: یکی اینکه ما وقتی تولدِ این خدایانِ زمینی را جشن میگیریم، نوعی آرمانسازی (idealization) در دنیای فردی و جمعیمان رخ میدهد که به ما اجازه میدهد با نواقص و نداشتههای جهانِ معمولی خودمان کنار بیاییم؛ و دوم اینکه، با همان مکانیسم، به ما کمک میکند که از زندگی زمینی و گذرایمان (mundane) برای مدت کوتاهی هم که شده، فاصله بگیریم و چند لحظه به اقامتگاهِ خدایان چشم بدوزیم: به المپ، به المپیک: به این بدنهای زیبا، به این حرکاتِ بینقص. چنین هیجانی، فقط روانشناختی، زیباشناختی هم هست.
ابراهیم سلطانی