جرج شکّور، شاعر و استاد ادبیات عرب دانشگاه سنت جوزف که چند روز پیش درگذشت بسیار برای مسلمانان شناخته شده بود مخصوصا که بارها به ایران سفر کرده بود؛ دلیلش هم این بود که او با وجود مذهب مسیحیاش ،چهار اثر حماسی به نام «ملمحه» در وصف مسیح و سپس پیامبر اسلام و ملحمة الحسين و ملحمة الإمام علي سروده بود.
کابل ۲۴: یک پرسش دربارهی این نوع شاعران و ادبای مسیحی به ویژه در لبنان مطرح است کسانی چون جرج شکّور یا جرج جرداق و مارون عبود مسیحی که تمام قد از فرهنگ عربی و گاه حتا فرهنگ شیعی دفاع کرده و دست به خلق اشعار و آثاری بس همدلانه در این خصوص زدهاند اما از آن سو در مذهب مسیحی خود نیز سخت استوار ماندهاند همین است که به طور نمونه شما اگر اشعار جرج شکور را دربارهی امام علی و حسین بخوانید و نام شاعر را نشنیده باشید به هیچوجه گمان نمیکنید که سرایندهی این اشعار غیر شیعی و مسیحی باشد.
مثلاً وقتی میگوید:
علی الضَّمیرِ دَمٌ کالنَّار مَوَّارُ
إنْ یُذْبَحِ الحَقُّ، فالذُبَّاحُ کُفَّارُ
یعنی:
در وجدان، خونی چون آتش جوشان شعلهور است،اگر حق را ذبح کنند بیگمان سربرندگانِ حق کافرانند.
تمامت همدلی و همذاتپنداری خود را با واقعهی نینوا ابراز کرده است.
یا دربارهی پیامبر گفته:
غدًا سيُقال بعدي طاب شعرٌ ..
به مدح النبوة ( عيسويٌّ ) ..
یعنی:
در آینده خواهند گفت: نیکوشعری بود آنچه که آن مسیحی در مدح پیامبریت سرود.
دو تحلیل از این نوع گرایش در این دست از نویسندگان و ادبای مسیحی به فرهنگ اسلامی میتوان ارائه داد.
نخست اینکه آنها در محیطی رشد و پرورش یافتهاند که با مسلمانان و مخصوصاً متفکران منورالفکر اسلامی از نوع غیر افراطی آنها بسیار دمخور بودند و همزیستی داشتهاند.
همین جرج شکّور در منطقه شیخان از شهر جبیل لبنان بوده کهبه شهر دوصد نویسنده مسیحی و اسلامی مشهور است که این حجم از ارتباطات بین متفکران دو مذهب، طبعا به کاهش تعصبات در میان آنها میانجامد؛ مثلاً همین جرج شکور فقید در لبنان در شعرهای غیر اسلامیاش هم معروف به شاعر ((حاءات ثلاثة= يا حاهاى سهگانه)) است چون اشعارش معمولا حاوی سه موضوع[حب، حریة و حكمت)) بودهاند.
تحلیل دوم اما ناظر به گرایشهای ناسیونالیستی و سیاسی این نویسندگان هم میشود معطوف باشد؛ نگاه این ادبا به ویژه زمانه و شرایطی که آن را زیستهاند آنها را به نوعی عصیان و نگاه شیعی پیوند میزده است.
مثلاً یکی از همین ادیبان بزرگ لبنانی که از دوستان صمیمی جرج شکور هم بود شاعر مسیحی دیگری به نام «سلیم الخوری» است؛
قضیه جالبی که از او نقل میکنند این است که در جریان انقلاب ۱۹۲۵م سوریه علیه استعمار فرانسه، با اینکه خودش مسیحی بود شعری ضدمسیحیت سرود و در آن به صراحت اشاره کرد که با اندیشهی مسیحی نمیتوان انقلابی بود و در آن قصیده خطاب به سلطان پاشا الاطرش رهبر ضد استعمار سوریها صریحا گفت:
إذا حاولت رفع الضيم فاضرب
بسيف محمدٍ .. واهجر يسوعا
یعنی اگر به دنبال رفع ستم هستی، باید که با شمشیر محمد مبارزه کنی و مسیح را ترک گویی!
توجه کنید: شاعر «سلیم الخوری» مسیحی است که میگوید باید یسوع و مسیح را ترک گویی چون با ایدهی سازشکارانهی مسیح نمیتوانی با استعمارگران فرانسوی مقابله کنی.
در ادامه میگوید:
أحبوا بعضكم بعضًا وُعظنا
بها ذئبًا فما نجَّت قطيعا
یعنی با این اندرز و ایدهی مسیحانهی همدیگر را دوست بدارید در برابر گرگان، حتا یک گوسفند هم نجات نمییابد.
در بیت بعدی خطاب به ارباب کلیسا میگوید:
ألا أنزلتَ إنجيلاً جديدًا
يعلِّمنا إباءً لا خنوعا
یعنی:
چرا انجیل دیگری فرو نمیفرستید که ما را سرکشی بیاموزد نه که به ذلت و تسلیممان وادارد؟!
و:
أجِرنا من عذاب النير لا من
عذاب النار إن تك مستطيعا.
یعنی اگر میتوانید ما را از شکنجهی یوغ و زنجیرها نجات دهید نه از عذاب اخروی جهنم.
به همین مقدار بسنده میکنم با این جمعبندی که ستایشهایی که از ناسیونالیستهایی چون میشل عفلق تا ادیبانی چون جرج جرداق و جرج شکور و مارون عبود میبینیم را خیلی نباید به حساب تفکر انتولوژیک ایشان نسبت به اسلام گذاشت، بلکه رویکردِ بسیاری از آنها که چون جرج شکور فیلسوفان عمیقی نیز نبودهاند از اینروست که آنان نیز همچون ما زمانهی ما را زیستهاند، با ما دشمنان مشترکی داشتهاند و اهداف مشترک، آنها را در همدلی و همزبانی با ما نزدیک ساخته است، گرچه همین اندازه رویکرد متعاطفِ مذهبی را هم باید به عنصر سکولار در دیدگاه ایشان معطوف داشت همانند جرج شکٌور که شاعر[ حاءات سهگانه] بود و میگفت:
آمنتُ بعدكِ بالحب الذي أمرا
وبالجمالِ تعالى يشعل الفكرا