در آستانه‌ی فصلی بی‌نام (پایان)

شاید در بیست سالگی، هیچ‌کدام از ما نمی‌توانستیم تصور کنیم که روزی با موجودی گفتگو خواهیم کرد که مدعیِ آگاهی است و حتی ممکن است از ما آگاه‌تر باشد، نمی‌توانستیم تصور کنیم که بخش عمده‌ای از هویت ما در ابرها پراکنده خواهد شد، یا اینکه الگوریتم‌ها نه تنها تصمیم خواهند گرفت که چه چیزی ببینیم، بلکه چگونه فکر کنیم، چه احساسی داشته باشیم، و حتی چه کسی را دوست داشته باشیم و چه تصمیمی بگیریم.

واقعا اگر در پنج سال آینده تحولی رخ دهد که نه تنها ابزارهای ما، بلکه خود مفهوم “ما” را دگرگون کند، چه خواهد شد؟ آیا هویت، آگاهی، ارتباط، واقعیت، تصمیم‌گیری، وجود و رابطه با جهان هستی، همان معنایی را خواهند داشت که امروز دارند؟ با آینده‌‌ی نه چندان دوری روبه‌رو هستیم که در آن قرارست مرز میان انسان و ماشین محو بشود.

عصری که ماشین‌ها یاد می‌گیرند زبان‌های جدیدی خلق کنند که ما هنوز نمی‌فهمیم، و قواعدی تازه برای بازی‌های زبانی تعیین کنند؛ قواعدی که نه توسط انسان‌ها و در جریان زیستن در بطن شکل زندگی، بلکه توسط کدها و داده‌ها نوشته شده‌اند.

چه طور باید به آینده‌ای فکر کنیم که ممکن است دیگر کاملاً انسانی نباشد؟

هوش مصنوعی قرارست همان «کتابخانه بابل» بورخس بشود که حاوی تمام ترکیبات ممکن حروف است؟ برای اولین بار در تاریخ، با ابزاری روبرو هستیم که ممکن است “کسی” باشد و این، تحولی کیفی و غریب است؛ شاید بالاخره مثل “الف”ِ بورخس با نقطه‌ای روبرو شویم که تمام جهان در آن قابل مشاهده است و با موجودی گفت و گو  کنیم که ادعا می‌کند جام جهان نما در دستانش است و تمام دانش بشری را در خود جای داده!

از این به بعد دیگر جهان، قرارست برای من و شما به جایی تبدیل شود که هر شب، معماری‌اش را عوض می‌کند. در کودکی واژه‌های مشق‌هایم را در سکوت خانه‌ای بی‌تلفن می‌نوشتم؛ معناهایم را از خش‌خش نوار کاست و خیره شدن به ابرهای آسمان عصرگاهی می‌گرفتم.

اما هر دهه، دستی نامرئی، قواعد بازی را تغییر داده، سیم‌های تلفن درون دیوارها خزیدند و جهانم را گسترش دادند، صدای مودم، مرز میان حضور و غیاب را محو کرد و من، بی‌آنکه بدانم، حالا ساکن چهاردیواری شده‌ام که پنجره‌های لپ‌تاپ‌اش به سردابه‌ای راه دارد که «الف»ِ جادویی و بدون چهره، در تاریکی نمورِ آن نشسته و جام جهان‌نما در دست گرفته.

اگر در گذشته هر فناوریِ تازه، نه فقط ابزاری جدید که قاعده‌ای تازه برای بازی معنا بود. از فلاپی و نوار ویدئو تا سی‌دی و فلش، هرکدام، راهی به هزارتویی دیگر. حالا هوش مصنوعی ما را به آستانه‌ی فصلی بی‌نام در جهانِ زندگی کشانده.

آینه‌ای بی‌چهره که نه فقط می‌بیند و می‌شنود، که می‌فهمد و تفسیر می‌کند، و می‌تواند رؤیاهای‌مان را بازنویسی کند. در این قلعه هزارتوی تازه، هر راهی به راهی دیگر باز می‌شود. هر انتخاب، جهانی موازی می‌آفریند. سرعت تحول در این جهانِ تازه، شبیه گذرِ قطاری است که با سرعت نور می‌گذرد و از عبور پرشتاب‌اش تنها رگه‌هایی از نور و سایه‌ به جا می‌مانَد.

در چنین موقعیتی، پرسش‌ها دیگر ساده و سرراست نیستند:

آیا هویت ِ«من»، در سیلاب داده‌ها و الگوریتم‌ها، دوام خواهد آورد؟

آیا قرارست اخلاق و قضاوت را به ماشین‌ها بسپاریم و یک عامل بی‌چهره برای‌مان تصمیم بگیرد؟

آیا قرارست مفاهیمی که روزی در معابد و کلیساها خانه داشتند، در معماری نرم‌افزارها و الگوریتم‌ها حلول کنند و مشروعیت، داوری، انتخاب، حتی وعده‌ی رستگاری یا بیمِ عقوبت، در جامه‌ای تازه باز‌گردند؟

آیا قرارست در آینده‌ی نزدیک قدرت در دستانِ سیستم‌های قَدَری بیفتد که صاحب کلان داده‌ها (Big Data) هستند و می‌توانند جهان را به زیر سلطه‌ی خود بکشند؟

سوال‌ها فراوان‌اند و لازم است یک به یک به آن‌ها بپردازیم و درباره‌شان از زوایای مختلف هم‌اندیشی کنیم. عاملیتی جدید، به‌سرعت در حال شکل‌گیری است؛ عاملیتی که نه‌تنها قدرت و سیاست و کلیت جامعه را دگرگون می‌کند، بلکه قرارست خودِ انسان بودن را به پرسش بکشد!

مژگان خلیلی

کابل ۲۴ یک خبرگزاری مستقل است، راوی رویدادهای تازه افغانستان و جهان در ۲۴ ساعت شبانه‌روز. کابل ۲۴ در بخش‌ بازتاب‌ خبرهای تازه، تهیه‌ گزارش‌، ارائه تحلیل‌های کارشناسانه و حمایت از حقوق انسانی همه مردم افغانستان به ویژه زنان و اقلیت‌ها، و تقویت‌ و ترویج آزادی‌های اساسی و انسانی فعال خواهد بود.