تفاوت عمده ی شعر و نا شعر (نثر) در این است که شعر از جنس آگاهی نیست. شعر هنر چه گفتن نیست، هنر چگونه گفتن است. وقتی شعر حافظ میخوانیم، به دنبال این نیستیم تا بدانیم که حافظ چه گفته است. شاید نتوان دو مفسر و یا حتی دو خوانندهی عادی شعر حافظ را پیدا کرد که درک یکسانی سانی از یک بیت حافظ داشته باشند. ما از چگونه سخن گفتن حافظ حیرت زده میشویم و لذت میبریم.
کابل ۲۴: برای فروید، هنر، از جمله شعر محصول Pleasure Principle یا اصل لذت جویی است. فروید شعر را رویای روزانه میداند که با هدف باز آفرینی جهان خیالی شاعر- خواننده و برای لذت بردن ساخته میشود. برای فروید هنر ما را به درک و تجربه ی لذت میرساند.
ژاک لاکان اما با تایید و توسعهی اصل لذت جویی فروید در هنر، اصلاح فرانسوی Jouissance یا لذت اضافی را برای کارکرد هنر و شعر استفاده میکند. Jouissance تقریبا معادل Surplus Value مارکس (سود مازاد) است و معنای آن از نظر لاکان به دست آوردن لذت از طریق رنج و دشواری است.
به تعبیر دیگر Jouissance لذتی است که با جنس مخالف خود (رنج) در آمیخته است. ما وقتی شعر میخوانیم، برای فهم شعر ناگزیریم تا به خود زحمت دقت و تامل بدهیم تا بتوانیم رابطهی کلمات و کلیت شعر را پیدا کنیم و این زحمت ممکن است ما را به لذت بزرگی برساند.
ترکیب لذت و رنج در مواجهه ی ما با اثر هنری، به ویژه شعر خوب از نظر لاکان باعث می شود تا خواننده به عنوان یک سوژه ( فاعل شناسا) کلیت خود را از دست بدهد و به شکلی دچار از خود رها شدن گردد.
از خویشتن خویش رها شدن که علاوه بر شعر و هنر، در نوشیدن مشروبات الکلی نیز ممکن است اتفاق بیافتد نمایشگر اوج لذت در هنگامهی در آمیزی ما با شعر است.
مستی شاعرانه همان Jouissance لاکانی است که در آن زحمت ایجاد رابطه با شعر و درک آن خواننده را به تجربهی “لذت اضافی” میرساند.
آخرین نکته ای که به صورت بسیار گذرا میخواهم اشاره کنم رابطه ی لذت خواندن یک شعر با لذت جنسی است. به نظر میرسد که کلمات به مثابه ی تنِ شعر ما را از یک رابطه ی تنانه به یک رابطه ی معنا محورانه منتقل میکند.
هرچند در رابطه ی جنسی، در تمام مدت عمل جنسی تن، همچنان تن میماند و کاملا در دسترس ماست اما تن کسی که با ما هم بستر است به ما کمک میکند تا از یک رابطه ی کاملا تنانه، به تجربهی لذت فراتنانه برسیم، لذتی که همان Jouissance لاکانی است.
در خواندن شعر، تن شعر هم در تمام مدت خوانش آن به مثابهی تن باقی میماند و به ما کمک می کند تا از هویت تنانه ی شعر عبور کنیم و به تجربهی معنا برسیم.
میرحسین مهدوی