ما شعر میخوانیم تا از آن لذت ببریم. شعر خواندن با هدف آگاه شدن نیست؛ ما شعر نمیخوانیم تا دانش ما بیشتر شود. برانگیخته شدن عاطفه و تحریک احساس نیز نمیتواند هدف اصلی شعر خواندن باشد.
کابل ۲۴: ما شعر میخوانیم و حس و حال ما ممکن است دیگرگون شود و این دیگرگونی حال نیز یکی از پیامدهای در هم آمیزی ما و شعر به حساب میآید. البته که شعر ها را میتوان به صورت موضوعی و موضعی دسته بندی کرد و گفت که فلان شعر سیاسی است و آن دیگری اخلاقی یا مذهبی اما ما به عنوان خواننده، در خوانش شعرهای مختلف و متفاوت در پی به دست آوردن یک هدف هستیم و آن هم چیزی جز لذت نیست.
به دست آوردن لذت و یا کسب تجربهی لذت بخش را میتوان یگانه هدف خواندن شعر به حساب آورد؛ آنگونه که گوش دادن به یک قطعهی موسیقی نیز جز برای کسب و کشف لذت نیست.
ممکن است گفته شود که ما شعر میخوانیم تا معنای آنرا به دست بیاوریم (کشف کنیم) و دقیقا در پی کسب لذت نیستیم.
کشف معنا نام دیگر کشف یا به دست آوردن لذت است. ما شعری را می خوانیم تا کار ناتمام شاعر را به اتمام برسانیم، تا با تلاش و تقلا معنای متن را به دست بیاوریم.
اگر تلاش ما به سرانجامی برسد و معنای شعر بر ما نمایان شود، ما به هدف خود رسیدهایم، هدف لذتی است که از کشف معنا حاصل می شود.
البته میتوان گفت که معنی همان لذت است و یا بر عکس، لذت همان معناست اما به نظر من، هدف از خواندن شعر چیزی جز به دست آوردن لذت نیست. در بخش بعدی به بحث در مورد رابطه ی لذت و معنا خواهم پرداخت.
میرحسین مهدوی