نقطهٔ مرگ

شاید بتوان یونانیان را نخستین مردمانی دانست که دربارهٔ مرگ، به اندیشه‌های نظری و فلسفی پناه بردند. سقراط، فلسفه را چیزی جز ژرف‌اندیشی دربارهٔ مرگ نمی‌دانست.

کابل۲۴: افلاطون، از زبان سقراط و به استناد سخنی از او، همهٔ فیلسوفان را آرزومند مرگ می‌دانست(فایدون/ ۶۸). از نگاه او، فیلسوفان از مرگ هراسی ندارند؛ زیرا فیلسوف از آن جهت که فیلسوف است، همهٔ عمر خود را در جست‌وجوی حقیقت ناب است و این جست‌وجو در این جهان راه به جایی نمی‌برد.

زندگی با تولد ـ یا کمی پیش از آن ـ آغاز می‌شود، اما معناداری خود را از مرگ می‌ستاند. مرگ، در مقابل همه آنچه از ما می‌گیرد، بهای آن را نیز می‌پردازد؛ بهایی که می‌توانیم با آن، بسی بیش از آنچه داده‌ایم، بگیریم.

من از او عمری ستانم جاودان
او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ
هیچ جمله‌ای را تا پایان نگرفته است، نباید معنا کرد. نقطه، خبر از پایان جمله می‌دهد و راه را برای سخن گفتن دربارهٔ معنا و صدق و کذب آن باز می‌کند؛ اما تا پیش از آن، فقط باید انتظار کشید.

وقتی در پایان عبارتی کوتاه یا بلند، نقطه می‌گذاریم، در واقع به خواننده خود اجازه داده‌ایم که دربارهٔ آن و معنای ساده یا دشوارش، داوری کند.

قضاوت دربارهٔ درستی یا نادرستی جمله‌ای که هنوز به نقطهٔ پایان خود نرسیده است، سرنوشتی جز شرمساری در دادگاه تجدید نظر ندارد. زندگی، جمله‌ای است که تا نقطهٔ مرگ را ملاقات نکند، هیچ معنایی در اندازه و برازندهٔ آن نیست.

پس از آن می‌توان بر سر خط رفت و از نو نوشت و سخن تازه ساز کرد.
زندگی مانند جمله، مرگ همچون نقطه است
دیدن این نقطه را لحظه‌شماری می‌کنم

در اغلب فلسفه‌های قدیم و جدید، بحث معناداری زندگی، ربط ناگزیری به مرگ پیدا می‌کند.

غیر از ادیان و جهان‌بینی‌های خدامحور، همه فلسفه‌های ریز و درشت بشری نیز خود را موظف به بحث و گزارش دربارهٔ مرگ دانسته‌اند.

موضوع مرگ و حیاتِ پس از آن، اهمیت ویژه‌ای نیز برای فلسفه دارد؛ زیرا جاودانگان، تنها مسئله‌ای است که فلسفه در آن قدرت پیش‌گویی می‌یابد.

البته همهٔ فلسفه‌ها یا گرایش‌های فکری، به یک اندازه، گرد موضوع مرگ نمی‌چرخند. در این میان، فلسفه‌های اگزیستانسیالیستی، بیش از همه به مسئلهٔ مرگ توجه می‌کنند.

شاید دلیل این توجه عمیق و درگیری تمام‌عیار، این باشد که این نوع نحله‌های فکری، بیش از سایر مکاتب، به «زندگی» اهمیت می‌دهند؛ یعنی دلیل اهتمام آنها به مسئـلهٔ مرگ، احترام آنها به زندگی است.

هرقدر که نظام های فکری _ فلسفی، موضوع زندگی را بیشتر در دستور کار خود قرار دهند، به همان اندازه مجبورند مرگ‌اندیش نیز باشند.

بنابراین می‌توان این ادعا را کمابیش پذیرفت که اگرچه سیر طبیعی انسان «از زندگی به مرگ» است، اما سیر نظری و اندیشگی او «از مرگ به زندگی» است.

رضا بابایی

کابل ۲۴ یک خبرگزاری مستقل است، راوی رویدادهای تازه افغانستان و جهان در ۲۴ ساعت شبانه‌روز. کابل ۲۴ در بخش‌ بازتاب‌ خبرهای تازه، تهیه‌ گزارش‌، ارائه تحلیل‌های کارشناسانه و حمایت از حقوق انسانی همه مردم افغانستان به ویژه زنان و اقلیت‌ها، و تقویت‌ و ترویج آزادی‌های اساسی و انسانی فعال خواهد بود.