ترور اسماعیل هنیه در تهران، لحظەای نادر در تاریخ خاورمیانه و بیانگر سویەهای سوررئال سیاست در این منطقەی سرشار از تنش است.
کابل ۲۴: نماد جنبش فلسطین و رهبر یک جنبش بنیادگرای سنی در قلب اسلام شیعی به دست اسرائیل ترور و فردای آن در تشییعی باشکوه، برای آخرین وداع رهسپار مسجد “امام محمد بن عبدالوهاب” در قطر می شود؛
یک دولت – ملت مصنوعی که به مدد ثروت بیکران گازی به تازگی یکی از بزرگترین و شکوهمندترین مساجد جهان را ساخته و به نام پیشوای سلفی ها – یکی از شیعه ستیزترین نحلەهای فکری جهان اسلام – کرده است.
اسلام محافظه کار و خشکه مقدس قطر، یکی از ابزارهای سیاست خارجی آن و تکاپو برای پر کردن خلا گفتمان و ایدئولوژی در سابقەی تاریخی اندک آنست.
این کشور کوچک همزمان میزبان بزرگترین پایگاه نیروی دریایی امریکا و ویترین جذاب ترکیب متضاد منطق ژئوپولتیک و یک ایدئولوژی اسلام گرا – ولو مصنوعی- به قصد بسط سیاست خارجی و افزایش عمق استراتژیک است.
دوحه همچنین دارای روابطی دیرینه و غیررسمی با تل آویو است که بعضا گرمی آن از صلح سرد مصر و اسرائیل بیشتر است.
فراتر از ایران و قطر، ترکیه تندترین واکنش را به ترور هنیه نشان داد. یک عضو مهم پیمان ناتو که بارها مقصد سفرهای هنیه بود که نه تنها یک روز عزای عمومی اعلام کرد، بلکه تا مرحلەی به خطر انداختن روابط سیاسی پر فراز و نشیبش با اسرائیل هم پیش رفت.
سویەی دیگر ماجرا اسرائیل است. یک عضو غیر عادی خاورمیانه و محصول یک مداخلەی استعماری در ساختاری که بنیانهایش را انگلیس و فرانسه پس از جنگ جهانی اول بنیان گذاشتند.
خاورمیانەی کنونی از جهاتی مشابه اروپای قبل از جنگ جهانی اول است.
هیچ سازمان امنیت دسته جمعی وجود ندارد و مجموعەای از رقابتهای ژئوپولتیک و ژئواکونومیک با گرابشهای ژئوکالچرال و استراتژیک، شکافهای عمده و ماهیتا سیال آن را تشکیل میدهد.
همسویی نسبی چهارگانەی کنونی میان ایران، حماس، ترکیه و قطر در جریان جنگ داخلی سوریه نە تنها وجود نداشت بلکه میان ایران و مثلث پیشگفته تخاصم و رودرویی برقرار بود.
از جهت دیگر، رژەی سران گروه های فلسطینی، لبنانی، عراقی و یمنی در جریان مراسم تحلیف پزشکیان کە با ترور هنیه به نمایشی دراماتیک تبدیل شد تنها یک شوی سادەی دیپلماتیک نبود. بلکه نمودی از سیاست خارجی راستین تهران و چالش های فراروی آن بود.
هر چقدر عربستان و امارات بگویند و بخواهند که ایران به یک دولت وستفالی و عضوی عادی در جامعەی جهانی بدل شود، تهران به علت یک امتناع ساختاری کمتر می تواند به آن جامەی عمل بپوشاند.
در یک منطقەی خالی از ساختارهای امنیتی دسته جمعی، ایران به عنوان تنها دولت کاملا شیعەی جهان در دریایی از دولت های سنی اطراف از هیچ متحد طبیعی برخوردار نیست.
ایدئولوژی محور بودن نظام سیاسی ایران هم عامل دیگری است. این عامل از سوی آن را در حالت تقابل با جهان غرب قرار میدهد و از سوی دیگر آن را در بسط نفوذش در جهان بزرگ ایرانی ناتوان میسازد.
از این رو این تنهایی استراتژیک، چه به لحاظ تاریخی و چه جغرافیایی، مشوق ورود به ائتلاف و هم پیمانی با بازیگران غیر دولتی است.
از این گذشته در جهان ابتدای سدەی بیست و یکم، کە نگرەهای تاریخی و تمدنی احیا شده، دولتهای قدیمی چون ایران و ترکیه آسانتر از همسایگان عربشان میتوانند الزامات دولت – ملت را نادیده بگیرند و در قامت دولت – تمدن بروند.
ائتلاف غیر رسمی موسوم به محور مقاومت که آخرین حلقه و یا نسخەی مقابله با عادی سازی روابط با اسرائیل است، نمودی از رویکرد استراتژیک ایران برای تامین امنیت ملی از رهگدر پیوند با بازیگران فروملی است.
ترکیه بر خلاف ایران استعداد بیشتری برای تلفیق اسلام گرایی و ترک گرایی و ارائەی نسخههای متفاوت و کاربردی از آن نشان داده است.
رهیافتهای سیاست خارجی این کشور بسته به زمان و مکان، نسخەی مناسب این آلیاژ را عرضه میکند.
چیزی که از سوی دولتهای عرب رقیب، مداخله در امور داخلی کشورهای منطقه نامیده میشود.
این اختلاف نظرها به جهتگیری کلان دولتهای خاورمیانه در اقتصاد و توسعەی ملی هم کشیدە شدە؛
برای ایران سرشار از حس ناامنی و دردسر معمای امنیت، توسعەی ملی چیزی جز تقویت قوای مسلح و گسترش توان موشکی نیست.
عربستان، امارات، قطر و بحرین و عمان بیشتر مایلند امنیت خود را به دست قدرتهای فرامنطقهای بسپارند و خود به اقتصاد و کاسبی بپردازند.
ترکیه و اسرائیل با داشتن اقتصادهای پویا و ارتشهای نیرومند، مدل سومی به شمار میروند.
منطقه درست مانند اروپای صد سال که با پیمانهای سیال اتحاد و اتفاق مثلث بلوک بندی شده بود، قبل آبستن تحولات ناگهانی و بنیادین است. بعضی وقتها جرقهای میتواند سرنوشت ساز باشد.
ترور ولیعهد اتریش – مجار در سارایوو به دهها سال صلح مسلح خاتمه داد. لحظەی تاریخی خاورمیانە هم می تواند مشابە آن باشد.
صلاح الدین خدیو