آنچه مسلم است؛ وجود ساختمانهای رنگارنگ با تابلوهایی بزرگ و خیره کننده، اسمهایی پرزرق برق به نام دانشگاه، موسسه و …. در افغانستان است. بناهایی که در زیر لایههای رنگی و صیقل خورده خود؛ نیرنگ، دروغ، قومیت و نگاه خود و دیگرانی را به سان موریانه هایی که چوب را میبلعند را بوجود آوردند.
داکتر سید محمد تقی حسینی
قمست اول؛ وضعیت پدیداری
کابل۲۴: ایجاد ساختمان هایی به نام تحصیلات عالی به شکل جزیرهای؛ درست همانند جمیعت پراکنده و دور از همی که در دهکدهای بزرگ به نام کابل فقط جمع شدند و گویا هر گوشه از این فضای اشغال شده توسط آدمیان هیچ سنخیتی و آشنایی باهم ندارند؛ بر طبل بی اتفاقی بیش از بیش کوفت تا صدای قومیت رساتر به دورترین نقاط این دهکده برسد.
ساختمان های بلند، به بلندای دیوار جدایی افزود تا دیگر راهی برای رسیدن و دیدن و هم صحبت شدن و تبادل نظر نباشد.
خشتهای بنا شده در این وادی گویا از اول کج نهاد شد، دیواری که خشت خشتش میرفت که مانع از رسیدن تفکرات قرون وسطایی به افکار کسانی شود که به چهار دیواری دانشگاه پناه آوردهاند؛ خود گویا تا ثریا کج رفت.
با نگاهی سطحی به ظاهر خیلی از این مکانهای آکادمیک به راحتی می توان از روی موقیعت آنها، معمار ساختمان را تشخیص داد.
تقسیمات تحصیلات عالی براساس جغرافیا تفاوت پدیداری آشکاری را رقم زد. نوع معماری در ساختمان های موجود نفوذ کرد و از سویی وجود خود ساختمان که گویایی فرهنگای است که بر اساس آن بنا نهاده شده در مسیر تحصیلات عالی تاثیر گذار شد.
این تفاوت صوری بی تاثیر بر عقلانیت بر ساخته شده توسط نهادهای تحصیلات عالی به عنوان علم نبود.
زیرا ورود به هر یک از ساختمانها یعنی وارد شدن به یکی از کشورهای همسایه و احساس اینکه گویی در و دیوار با تو از فرهنگی بیگانه سخن میگویند.
ساختمانها، یکی بعد از دیگری با نصب تابلو رونمایی می شدند، زیرا تجارت علم آغاز شده بود و این تجارت؛ تجارت پیشگانی را به میدان فراخواند که دانشجو را به مثابه کالا می دید.
کالای بیشتر، فروش بیشتر، سود بیشتر و خوشگذارنی بیشتر. فروش مدرک آغاز، فروش حیثیت شروع و ارزان دادن القابی چون استاد، دانشمند، پروفیسورو …. رواج پیدا کرد.
هر ساختمان برای خود جمعیتی از دانشمندان زمان را دور هم جمع کرد؛ گروهی که دیگر گروه ها یعنی جمیعت های تشکیل شده از سوی دیگر ساختمان ها را به رسمیت نمیشناخت که هیچ، به آنها باور هم نداشت. همکاری آکادمیک جای خود را به رقابت های کوچه بازاری داد.
رقابتی که قبلا در سطح پایین تر و در میان مردم بی سواد و یا حداقل کم سواد وجود داشت؛ رقابت ها را وارد فاز جدیدی کرد، کینه توزی و عداوت به سبک آکادمیک کلمه.
آدم ها دیگر به سبک مدرن تر و زیبا تر به یکدیگر توهین می کردند و با یک پسوند علمی گذاشتن برای هرگونه خزعبلات و چرندیات سعی بر توجیه کردن گفتهای خود داشتند.
نباید به ساختمان ها خرده گرفت که چرا به سوی هم دهن کجی کردند، این کجی نتیجه همان خشت کج اول است.
ادامه دارد …