“راز چشمهایشان” با دیدار بنیامین (ریکاردو دارین) و ایرنه (سولداد ویامیل) آغاز می شود که پس از سالها یکدیگر را می بینند…
ایرنه یک قاضی است. بنیامین بازجوی جنایی بازنشسته است. آنها بیش از اندازه از دیدن یکدیگر خوشحال شده اند. بیست و پنج سال قبل وقتی ایرنه دستیار قاضی بود و بنیامین به عنوان بازجو زیر دست او کار می کرد، آنها درگیر یک پرونده قتل و تجاوز بی رحمانه شده بودند. بنیامین از صحنه جنایت دیدن کرده بود و جسد زن مقتول قساوت این جنایت را به خوبی بیان می کرد. دو کارگر بازداشت و محکوم شدند. بنیامین هرگز قانع نشد که آنها گناهکارند. اکنون او به ایرنه می گوید که می خواهد در اوقات فراغت خودش درباره این پرونده بنویسند.
این شروع سفری مجذوب کننده و پس و پیش در زمان است، مابین سال های 1974 و 2000 در بوئنوس آیرس که طی آن هم پرونده دوباره باز می شود و هم احساسات ابراز نشده میان ایرنه و بنیامین که در طول این سالیان همچنان پابرجا است. در اینجا است که جذابیت شخصی این دو نفر وارد بازی می شود. خانم سولداد ویامیل، با عرض معذرت باید بگویم که از نظر من یک زن واقعی است. بالغ، بلند بالا، سلامت، دارای چشم و موی سیاه، عاقل و شاید هم او را به خاطر چشمانش انتخاب کرده باشند چون این فیلم کلوزآپ زیاد دارد و لازم است رازها را پنهان کنند. فکر کنید که آن آرچر نقش ایرنه را در فواصل 25 سال ایفا کند، او هرگز نه بیش از حد جوان است و نه بیش از حد پیر، بلکه درست همان جا سر جا است.
ریکاردو دارین نقش شریک لایق او را ایفا می کند. مرتبه کاری او بیش از اندازه پایین است، دستمزدش بسیار کم، حضور خانم ایرنه بیش از اندازه محکم و استوار است که او بخواهد به علائمی که این خانم برای ابراز علاقه به او نشان می داد، اعتماد کند. او از آن مردانی است که به نظر می رسد ریش برایش اجتناب ناپذیر است. نوعی غم پیرامون او را فرا گرفته است. او هرگز این پرونده قتل را فراموش نکرد و آنطور که ما متوجه می شویم- اگرچه خود فیلم مستقیما به این نکته اشاره نمی کند- تحقیق درباره این پرونده به علت سیاست های بیمارگونه دست راستی آن زمان آرژانتین، به درستی انجام نشده بود.
این فیلم به طوری که خیلی بدیهی نباشد، رشته های دو داستان را به هم گره می زند، پرونده قتل و احساسات ناتمام میان بنیامین و ایرنه. فیلم پر از شخصیت های سرزنده است. ساندووال (گیرمو فرانسیا) دستیار الکلی بنیامین در پرونده تحقیق است، از آن دسته مردان دائم الخمری که شاید بی عرضه باشند، اما بیهوده نیستند. او و بنیامین، و همه دستیاران دفتر قضایی، وارد بازی مضحک خطاب کردن یکدیگر با عنوان های عجیب و غریب می شوند. مورالس (پابلو راگو) شوهر زن مقتول است که هنوز ذهنش به شدت مشغول مرگ همسرش است. گومز (خاویر گودینو) همیشه از نظر بنیامین متهم واقعی بوده است و صحنه ای هست که او را در یک استادیوم فوتبال نشان می دهد که من نمی توانم تصور کنم چطور آن را فیلم برداری کرده اند، خواه جلوه های ویژه بوده باشد، خواه نه.
خوان خوسه کامپانیا نویسنده و کارگردان فیلم است. او مردی است که یک فیلم کامل و مجذوب کننده را عاشقانه ساخته است. او سرشار از داستان های خود است. “راز چشمهایشان” سرزنشی است برای فیلم نامه های فورمولی. ما رفته رفته شخصیت ها را بهتر می شناسیم و داستان به پیچیدگی ها و نیازهای آنها به حق ارج می نهد. همیشه این حس ایجاد می شود که آنها در زمان حال وجود دارند، نه در نقطه ای از پیش تعیین شده در یک زنجیره متصله. گاهی اوقات می شود که من یک فیلم را مانند یک نوار، قرقره وار نگاه نمی کنم و می توانم حس کنم که چقدر با پایان فاصله داریم. گاهی اوقات قدرت تخیل من طوری هدایت می شود که درست موازی با آن زندگی میکند.
فیلم “راز چشمهایشان” با بردن جایزه اسکار 2010 فیلم های خارجی، بسیاری را متعجب کرد. گفته می شد که فیلم “روبان سفید” مایکل هانیکه پیشگام است که همچنین فیلم قابل ملاحظه ای است. آکادمی اسکار کار خوبی کرد که فرایند رای گیری فیلم های خارجی را اصلاح کرد و همه رای دهندگان را ملزم کرد هر پنج فیلم مرحله نهایی را تماشا کنند. در 2009، با فیلم جاپانی “عزیمت کنندگان” و همچنین در 2010، رای دهندگان بر همه ما برتری داشتند. چه کسی می تواند بگوید که آنها درست تشخیص دادند یا نه؟ آنها به آنچه احساسشان بود رای دادند و امروز در دنیای غم انگیز پخش فیلم، گرفتن جایزه اسکار به معنای آن است که امکان دیده شدن فیلم بسیار بیشتر می شود. پشیمان نخواهید شد. این یک فیلم واقعی است، از آن نوع فیلم هایی که به راستی دیگر کمتر تولید می شود.
راجر ایبرت