آرنت ودلوز-گتاری بر این باور اند که در زمانهی کنونی، ما همدست وضعیت ناعادلانه، سرکوبگرانه و غیرقابل تحملی هستیم که دیگران گرفتار آن اند، همدستیایکه آگاهی از آن به تجربه شرم منجر میشود.
کابل ۲۴: اما این شرم نه احساس گناه به همراه گونهای احساس مسئولیت فردی، بلکه شرم بنیادین است؛ «شرم از انسان بودن». اشارات آرنت و دلوز-گتاری در باره شرم با ارجاع به نازیسم نوشته شده اند و هردو به از دست رفتن همبستگی در نتیجهی نازیسم اشاره کرده اند.
آرنت میگوید این شرم «که امروز بسیاری از آدمها با ملیتهای مختلف در آن با یکدیگر شریک اند، آن چیزی است که در نهایت از همبستگی بینالمللی ما باقی مانده است».
دلوز خاطرنشان میسازد که حتی وضعیتهای پیشپاافتاده نیز ممکن است ما را از انسانبودن خود دچار شرم سازد. وضعیتهای نظیر «ابتذال اندیشه، برنامههای سرگرمکننده تلویزیونی، سخنرانی یک وزیر، وراجی آدمهای سرخوش».
دلوز در گفتگو با انتونیو نگری میگوید این شرم خواه ناشی از وضعیتهای بنیادین باشد و خواه ناشی از مواجهه با وضعیتهای مبتذل، «یکی از توانمندترین انگیزههای فلسفه است، آنچه هر فلسفهای را به فلسفهای سیاسی تبدیل میکند».
آرنت تاکید میکند که احساس بیزاری و شرم از خشونت، ستم و بیعدالتی که برخی از انسانها با اعمالشان در دیگران بر میانگیزند، ناشی از تجربهی گونهای هویت انسانی مشترک است و احساس «مسئولیتی جمعی نسبت به همهی جنایاتی که انسانها مرتکب میشوند» ایجاد میکند.
او بر این عقیده است که اندیشهی جزئی از بشریتی عام بودن «مستلزم به عهدهگرفتن گونهای مسئولیت عام است»، مسئولیتی که بسیاری «خوش ندارند آن را به عهده بگیرند». اما آرنت نگران است که افراد با خودداری از به عهده گرفتن این مسئولیت انسانی عام، به جای اتکا به خاستگاه انسانی مشترک، برای جداسازی خاستگاههای نژادی تلاش کنند.
به عهدهگرفتن گونهای مسئولیت انسانی عام از نظر آرنت با سیاست ضدفاشیستی تطابق دارد.
ولی با همهی این اوصاف، آرنت تردید دارد که عضوی از نوع بشر بودن برای انگیختن احترام به همنوعان ما کافی باشد. این تردید در واقع اساس نقد او بر حقوق بشر است؛ حقوق بشر ویژگیهای طبیعی بشریت نیستند، بلکه مستلزم عضویت در یک جماعت انسانی اند.
موجود طبیعی بودن (انسان بودن) به تنهایی نمیتواند بنیادی برای حقوق فراهم آورد. انسان فقط در یک جماعت انسانی (مثلا داشتن تابعیت یک کشور) کلامش اهمیت دارد و صاحب حق است.
آرنت میگوید تدوینکنندگان حقوق بشر از درک این نکته عاجز بودند که اساسیترین حق انسان، نه آزادی یا برابری، بلکه «حق حق داشتن» است، حقی که تنها در جماعت سیاسی به دست میآید.
«توان عمل_رویارویی هانا آرنت و دلوز-گتاری»
جمشید مهرپور