امروز در شهر دمام عربستان، برندگان جایزهی سالانهی سلطان عویس معرفی شدند. جایزهای که ارزش آن بالغ بر ۱۵۰هزار دالر است.
کابل ۲۴: در بخش رمان بلند، این جایزه به رماننویسِ مهاجر عراقی خانم «کچهجی»ساکن پاریس تعلق گرفت.
«کچهچی» گرچه از دوران «صدام حسین»عراق را ترک کرده اما رمانهایش یکسره حکایت سرگردانی عراقیان پراکنده در سراسر دنیاست!
وطن برایش نه نوستالژی، بلکه تکه و لختهای از حافظه است، حافظهای که به قول یکی از پرسوناژهای داستانش، یک تومور مغزی لاعلاج است که از نعمت فراموشی محرومت میکند.
برای «کچهچی» وطن یک زخم چرکین و ملتهب است به رمان معروف «الطشاری»اش بنگرید:
که روایت از همپاشیدگی یکخانواده منتشر در چندین قاره و کشوراست؛ پدر بصره دفن شده،گور زنش در لندن است، بچههایش ازخلیج تا سویدن و کانادا پخش و پلایند، بی خبر از هم و بیخبر ازعراقی که نیمقرن پیش در آن ناباکوف و آراگون ترجمه میشد و سیمون دوبووار، کامو، رمبو و فیلمهای کاستاگاوراس کلود لیلوش اکران میشد و فرهنگ عراق، تمثیل و تمثلی از جادهی ابریشم آثار مصر تا لبنان وسوریه و سعودی بود.
حالا آخرین رمانش «تابستان سوئیس» است؛ لایهبرداری از سلول به سلول یک زخم عفونت زده به نام عراق پساداعش که کچهچی نمیخواهد رمانهایش را از فجایع انسانی این کشور دور کند.
میدانید که بازل سوئیس پایتخت داروسازی جهان است، در این رمان تابستان سال گذشته، کچهچی، چهار عراقی را در این شهر گرد میآورد تا درمانی برای افراطگرایی فکری را آزمایش کنند؛ چرا که دانشمندان کپسولهایی برای درمان تعصب و افراطگرایی اختراع کردهاند.
«کچهچی» در «تابستان سوئیس» برای نشان دادن عمق فاجعهی افراط و تعصبگرایی این چهار عراقی، دست به روایت زندگی آنها که چهار کاراکتر داستانش هستند میزند تا نشان دهد که کسانی که به بیماری افراطگرایی ایدئولوژیک حزبی مبتلا هستند،دیگر قادر نیستند هیچ نظری متفاوت از نظر خود را بپذیرند.
یکی از آن چهار تن، فردی به نام«حاتم» است معتاد ناسیونالیزم عربی، دیگری «بشری حسون»یک چپگرای انقلابی، سومی دلاله مبلغ مذهبی یهودی و آن یکی روحانی افراطگرای مذهبی، و بلاسم، مرد جوانی که از منچستر برای نظارت بر روند درمان آمدهاست.
قرصهای نارنجی و زرد به تناوب به آنها خورانده میشود تا در جلسات اعتراف، با یادآوری گذشتهشان شاید بتوانند نقشهای حزبی و جناحی خود را به چالش بکشند؛ چرا که مخترعان آن کپسولها باور دارند که این قرصها اعتقادات افراطی پناهندگان را پاک میکند تا آمادهی ادغام در جوامع غربی شوند.
نویسنده در دیالوگهای درمانگران با این چهارتن به نقد چارچوب فعالیتهای حزبی آنها پرداخته و با طنزی گیرا، دورنمایی از افراط و تعصبات حزبی کسانی که مسئول ویرانی عراق بودهاند از پارتیزانها و ایدئولوگها گرفته تا وارثان سیاسی که هیچ افق جدیدی برابر زندگی عراق نگشودهاند، ارائه میدهد.
این رمان پیمایش تاریخ و اکنونِ عراق، زیر ذرهبین قلم دقیق و فاخر «إنعام کچهچی» است و آن کپسولهای شفابخش افراطگرایی به نظر میرسد از طریق کلمات اوست که برای درمان بر عضلههای سخت تعصبات نفرتانگیز آنان تزریق میشوند.
نویسندهای که در معرفی خود گفته بود:
أخفف المأساة بماء الفكاهة.. ولا أكتب وفق تمنيات القراء والنقّاد:
یعنی:
من با آب طنز تراژدی را تلطیف میکنم، اما طبق میل خوانندگان و منتقدان نمینویسم.
نوشتن از عراق که به تعبیر کچهچی، همیشه ابوالمعارک بوده آسان نیست برای همین واژه واژهی رمانهای او انگار از زیر صدای بمباران یا صدای قفل زندانها بیرون خریدهاند.
پایانبندیِ رمان بسیار جالب است مثلاً آن روحانی و مبلغ مذهبی تندرو که در جلسات اعتراف از پرحرفی و لودهگری دست برنمیدارد، در نهایت وقتی با آینهی افکار و التزامات فکریاش روبرو میشود به فردی ساکت مانند یک مجسمه گرانیتی تبدیل میشود.