کشتار امروز سیدنی نشان داد که هنوز در عصر ۱۱ سپتامبر به سر میبریم. عصری که به مثابهی افتتاحیهی سده و هزارهی تازه، ربع قرن پیش با حمله به برجهای تجارت جهانی آغاز شد. آمریکاییها نام آن را جنگ جهانی علیه تروریسم گذاشتند.
کابل ۲۴: اگر این نامگذاری را با صرفنظر از ملاحظات ایدئولوژیک و ارزیابیهای سیاسی آن بپذیریم، باید اعترف کنیم که این نبرد بدشگون همچنان ادامه دارد.
در تاریخ معاصر، جنگهای جهانی اول و دوم و جنگ سرد را داریم که روزی آغاز و روزی هم سلاحها به زمین گذاشته شدند.اما در جنگ علیه تروریسم، عجالتاً خبری از وداع با اسلحه نیست.
هر چند سال یک بار پایتختی غربی و یا شهری در خاورمیانه آماج حملات تروریستی میشود.آنقدر وضع وخیم است که پس از هفت اکتبر ۲۰۲۳ و فجایع هولناک جنگ غزه، به سختی میتوان ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ را هنوز به عنوان یک مبدأ نمادین فرض نمود. ۱۰۰ هزار کشته و معلول در یک سرزمین کوچک و از میان یک جمعیت محدود، حتی تصورش هم سخت است.
از این رو سخن از پایان این وضع هنوز زود است.دستکم تا زمان آرام شدن جهان عرب-مسلمان و بازگشت به تعادل و آرامشهای پیشین زمان لازم است.این آرامش کی و چگونه به دست میآید؟ دستکم به قدر یک یا دو نسل زمان لازم است.
تازه این یک پیشبینی خوشبینانه است که گفتارهای سیاسی رایج به سود آن نیست. هویتخواهی افراطی در اوج خود است و ملیگرایی راست و بنیادگرایی مذهبی بر سر ویرانههای جهان تکهتکهشدهی امروز تنوره میکشند.
فضا تا آنجا مسموم است که جهانروایان، لیبرالها و آزادیخواهان اغلب ناچارند با شرمساری از فضیلت گفتگو، اعتدال و عامگرایی و میانهرویی سخن بگویند.نفرت از دولت افراطی و نسلکش اسرائیل، مجاز و مشروع است، اما برای پرهیز از افتادن در تلههای مرگبار هویتی، حتماً باید با عشق به یهودیانی چون انیشتین، چامسکی، کارل مارکس، دورکیم، فروید و حتی ستوننویسان آزاداندیش هاآرتص، ممزوج شود.
طنز تلخ ماجرا فقط این نیست که همه به نوعی اسیر جنگهای هویتی شدهایم و روی تضادها و نقاط بیشمار تحاصمهایمان شرطبندی میکنیم.بدتر این است که بیش از گذشته، خیلی بیشتر شبیه هم شدهایم و به لطف یا قهر فناوری، گونهگونی و تفاوتهایمان را لحظه به لحظه بیشتر از دست میدهیم. از سبک پوشش و تغذیه گرفته تا تفکر و اندیشه، گویی از یک ماشین بیرون آمدهایم.
اما در خاصگرایی و خصومت با دیگری به هیچ وجه قابل قیاس با گذشته نیستیم.به راستی میان افکار و اطوار ترامپ و پوتین که هر یک متعلق به دو سنت فکری و فرهنگی متفاوت است، چه تفاوتی وجود دارد؟قساوت بشار اسد در سرکوب جمعیت غیرنظامی بیشتر بود یا بنیامین نتانیاهو؟تروریستهایی که امروز یهودیان در حال جشن را زیر رگبار گرفتند، چه تفاوتی با شهرکنشینان صهیونیست متوطن در کرانهی باختری اشغالی دارند که به صورت روزمره علیه فلسطینیان به خشونت متوسل میشوند؟
بحث این نیست که توجیهی برای عملیات تروریستی امروز بیابم و آن را نتیجهی طبیعی جنگ غزه بدانم. به هیچ وجه! بلکه سخن از جهانی است که هر چه پیش میرود بیشتر به نظر میرسد که قطبنمای اخلاقیش را از دست دادهاست.
چشمانداز مدینهی فاضلهی پس از نوامبر ۱۹۸۹ و سقوط دیوار برلین به رویایی دور دست بدل شده است. گویی پیشرفت تاریخ نه خطی، بلکه مارپیچهای فراوان و در مواردی پسرفت است. قدرتمندان و برندگان جنگ سرد که فرصت را برای ساختن جهانی انسانیتر به سود مطامع سیاسی و جاهطلبیهای ژئوپولتیک از کف دادند، بیش از بقیه مقصرند.
یا حداقل مسئولیت بیشتری دارند.جهان ناآرام عرب-مسلمان هم کاملاً بیگناه نیست. دستکم در سطح نخبگان و اندیشمندان و درسخواندگان آن که گاه از فرط بیمسئولیتی و گاه به خاطر نادانی از دیدن امراض درونی غفلت میکنند.
اینکه همیشه انگشت اتهام را متوجه غرب و امپریالیسم و استکبار کرد، شانه از مسئولیت خالی کردن است. عوامل و پویاییهای درونی را هم نباید فراموش کرد.
صلاحالدین خدیو


