قصه‌ی عارف دندان طلایی

عارف را به‌دلیل این‌که یک دندان طلای ساختگی داشت، در کوچه “دندان طلایی” می‌گفتند. هژده سال داشت، قد وقامت کشیده‌اش با همان پیراهن و تنبان یخن‌دوزی که دست‌دوز مادرش بود، به او قشنگی ویژه‌ای می‌داد و دل از دل‌خانه‌ی دخترانِ محل می‌ربود. نویسنده: جاوید فرهاد کابل۲۴: هنگامی‌که “عبدالخالق” جوان آزاده‌ی.

Read More