کوتاه و پراکنده دربارهٔ شب

از لحظه‌های روز که آدمی دلش می‌خواهد «آشنا»یی در کنارش باشد، لحظه‌ای‌ست که روز دارد می‌رود، و «شب» به‌زودی درمی‌رسد. در سایر لحظات می‌شود غریبه‌ بود، غریبه ماند و، در حدودِ طاقت بشری، خشنود بود. به قول بارت: «غریبه بودن ناگزیر و ضروری‌ست، جز وقتی که غروب از راه می‌رسد».

Read More