همسایه صدای تو… | سید رضا محمدی
ای کاش آشنای تو باشم تمام عمر همسایه صدای تو باشم تمام عمر خاکی شوم که صفه شهر توام کنند آنگاه زیر پای تو باشم تمام عمر شهری شوم که جز تو نبیند کسی مرا منظور چشمهای تو باشم تمام عمر شهری که کس قدم ننهد جز تو در دلش.
ای کاش آشنای تو باشم تمام عمر همسایه صدای تو باشم تمام عمر خاکی شوم که صفه شهر توام کنند آنگاه زیر پای تو باشم تمام عمر شهری شوم که جز تو نبیند کسی مرا منظور چشمهای تو باشم تمام عمر شهری که کس قدم ننهد جز تو در دلش.
کلمات مثل آدمیانند. شخصیت و قیافهشان متفاوت است. بعضیها ابروهای گره کردهای دارند. عبوسند، چشمهایشان مثل چشمهای یک ماهی مرده است و دستهایشان چنان زبر که غژ غژ حرکتشان بر اجسام، سمباده گوشهای احساس است. کلمات گاهی گاز میگیرند. گاهی چنان که ابوحیان توحیدی در بصائر الذخائر گفت: «ای بسا.
اما در مسیر این تفکر، دشواریِ غریبی پیشرو داریم و در همان قدم اول مشکلها بر سرراه میافتد! چون باید بتوانیم دیدی کلی از فرم یا شکلهای زندگیای به دست بیاوریم که ذاتا آبستن پدیدههای اجتماعی ِفسادِ سیاسی و اخلاقی و غیره هستند و ارگانیکی زنده و در حال زیست.
حیرت انگیز است که بسیاری از متفکران «واقعیت زندگی» را به سیستم و نظام تعریف می کنند و در بهترین حالت، تصویری ساکن از محیطی که ما را دربرگرفته ارائه میکنند و نامش را میگذارند:«ساختار» کابل۲۴: من هم مثل خیلیها، با کمی تساهل میتوانم درک کنم که هر کدام از.
خشم، توهین و خشونت کلامی؛ از آفاتی است که مانع ایجاد تفاهم میشود. برتراند راسل در این باره میگوید: «اگر عقیدهای متضاد عقیدۀ شما موجب خشمتان شد، نشانۀ آن است که بهطور ناخودآگاه دلیل خوبی برای طرز فکرتان ندارید. مثلاً اگر کسی پافشاری کند و بگوید دو و دو میشود.
اعراب پیش از اسلام، به شاعران سرگردان در بیابان «جن زده» میگفتند. مجنونشان میخواندند. خاصیت بیابانگردی و تنهایی وسکوتش، به زبانآوردن حرفهایی از «جنس دیگر» است. بین صنوف- جز ادبا و نویسندگان- رانندگانِ بیابانگردِ لاری که هم، سکوت و هم، تجربه وشببیداری را تجربه کردهاند، راغبترند به کلمات واشعاری اینگونه.
بئاتریس براشِر فیلمنامهنویس و نویسنده گفت: مردم فقط دوست دارند قضاوت کنند، بهجای آنکه بفهمند؛ مشکل اصلی این است. بهنظرم شما میتوانید هر کتابی دوست دارید بنویسید، و هر فیلمی دوست دارید بسازید – هنرمند میتواند در هر وادیای سِیر کند- او ناگزیر است به آن وادیها راه پیدا کند..